وزنامهنگاران ورزشی سالهاست به بخش جدانشدنی مسابقات قهرمانی تبدیل شدهاند.
تقریبا 80 سال است که روزنامهنگاری ورزشی در جهان دارای تشکیلات مشخصی است. المپیک ۱۹۲۴ پاریس جایگاهی بود که نهاد بینالمللی ورزشینویسان، با عنوان انجمن مطبوعات ورزشی بینالمللی با هدف حمایت از روزنامهنگاران ورزشی در سراسر جهان و بهبود شرایط کاری آنها، ایجاد اتحاد و دوستی میان اعضا و حمایت از علایق حرفهای اعضا تشکیل شده است. ورزشینویسان در سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز در ایران جزو نهادهای باسابقه صنفی مطبوعات ایران به شمار میروند. در سال 1369 طرح اولیه انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی ایران شکل گرفت و بدون در نظر گرفتن انتقادهایی که از عملکرد این نهاد صنفی میشود، انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی ایران در میان قدیمیترین نهادهای صنفی ایران جای دارد.
آموزش روزنامهنگاری ورزشی
مسئله آموزش روزنامهنگاران ورزشی بهدلیل تنوع روزافزون رشتههای ورزشی و تغییر قوانین و مقررات مربوط به آنها از مهمترین مسائل مورد توجه نهاد صنفی بینالمللی ورزشینویسان است و هرسال بورسهایی را به اعضای کشورهای عضو اتحادیه برای مطالعه و تحصیل در گرایشهای گوناگون روزنامهنگاری ورزشی اعطا میکند. این روند آموزشی در ایران نیز سال گذشته با عقد قراردادی میان دانشکده خبر خبرگزاری ایرنا، کمیته ملی المپیک و انجمن صنفی ورزشینویسان مورد توجه قرار گرفته است تا مسئله آموزش روزنامهنگاران ورزشی ایرانی بیش از این مورد غفلت واقع نشود. این توجه دیرهنگام به مسئله آموزش در حالی است که روزنامهها و نشریات ورزشی بخش قابلتوجهی از تیراژ و مخاطب و همچنین فضای بصری دکههای فروش مطبوعات را بهخود اختصاص دادهاند، اما در عین حال توجه اندکی به مسائل تخصصی و حرفهای گزارشگری ورزشی را در آنها شاهد هستیم.
پیشینه نظری
به لحاظ نظری میتوانیم روزنامهنگاری ورزشی را خواهر گزارشگری جنگ به حساب بیاوریم. در هر دو ژانر روزنامهنگاری، بهخصوص زمانی که میدانی میهنی پیشروی است، شاهد دوگانهسازی خوب و بد هستیم. در هر دو ژانر، نگاه اصلی به رویداد در حال اتفاق، یعنی میدان مسابقه و ارائه اطلاعات و آمار درباره آن است و بررسی روند پیشین و پسین کمتر مورد توجه است و یا دست کم علاقه عموم مخاطبان بر این اساس استوار است که از کم و کیف نبرد کنونی باخبر شوند. روزنامهنگاری ورزشی نظیر روزنامهنگاری جنگ، روی تفاوتها متمرکز است؛ تفاوت در رنگ، تفاوت در شهر، تفاوت در طبقه اجتماعی، و بهطور کلی هر تفاوت دیگری که بتوان از آن برای برانگیختن احساسات هواداران استفاده کرد، از جمله این تفاوتها است.
از سوی دیگر روزنامهنگاری ورزشی غالبا در یک سطح خاص (شهری، منطقهای و یا ملی) گرایش متعصبانه دارد و هدف نهایی آن برد ـ باخت است؛ در نهایت به لحاظ رویکردی، توجه روزنامهنگاری ورزشی روی یک مسابقه است و با پایان یک دوره از مسابقات شاهد فروکش کردن توجه به آن و سپردهشدن رویدادهایش به تاریخ هستیم و در مقابل نشریات ورزشی بهدنبال میدان نبرد بعدی میروند، درست شبیه آنچه در روزنامهنگاری جنگ شاهد آن هستیم. به لحاظ زبانی نیز روزنامهنگاری ورزشی زبان قربانیسازی و احساسی دارد، از قول ورزشکاران و مربیان و دستاندرکاران تیمها میشنویم که «داور سر ما را برید»، «قربانی شرایط بد میزبانی شدیم»، « زمین کیفیت حداقلی برای این مسابقات را نداشت» و... از سوی دیگر در این نوع از روزنامهنگاری از بازیکنان تیم رقیب با صفات مختلفی نظیر خشن، ناجوانمرد، ضدورزش، فحاش و... یاد میشود.
در حقیقت روزنامهنگاری ورزشی روی نظام حاصلجمع نهایی صفر (یا همان برد ـ باخت) تاکید دارد. این تاکید افراطگرایانه روی تفاوتها دقیقا در روزنامهنگاری جنگ نیز وجود دارد. در روزنامهنگاری جنگ نیز دوگانهسازی ما در برابر آنها، گرایش متعصبانه روی یکی از طرفهای درگیر (بهخصوص در جنگهای میهنی) و هدف نهایی مبتنی بر برد یا باخت وجود دارد. به لحاظ زبانی نیز روزنامهنگاری جنگ رفتارهایی دارد که نمونههای خفیفتر آن را در استفاده از زبان قربانیسازی و احساسی در روزنامهنگاری ورزشی شاهد هستیم.
این شباهت در رویکردها، میان روزنامهنگاری جنگ و روزنامهنگاری ورزشی باعث تردید در برخی رسالتهایی میشود که برای رسانهها در پیشبرد اهداف انسانی وجود دارد. یکی از این اهداف نگاهی است که کمیته بینالمللی المپیک به رسانهها دارد. رسانههای ورزشی از اواخر دهه ۱۹۸۰ بهعنوان عضوی از خانواده المپیک پذیرفته شدهاند. «خوانآنتونیو سامارانش» درباره نسبت میان رسانهها و المپیک معتقد است که با استناد اهداف عالی المپیک که در آن توصیه شده است جنبش المپیک و عقاید آن فراگیرترین ارتقای ممکن را بیابند، همه صورتهای رسانهای از جمله رسانههای چاپی، عکس، رادیو و تلویزیون بخش یکپارچهای از خانواده المپیک بوده و به آن تعلق دارند. این نگاه به رسانهها و فاصله آن با فضای کنونی رسانهها موضوع یکی از پرسشهایی شد که از دکتر حسینعلی افخمی، استادیار ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی پرسیدیم.
افخمی با اشاره به اینکه بیشتر روزنامههای ورزشی در ردیف نشریات زرد قرار میگیرند، بار چنین مسئولیتی را بر دوش روزنامههای کیفی انداخت که کرامت انسانی و صلح را قربانی منافع زودگذر نمیکنند. افخمی با اشاره به شباهتهای روزنامهنگاری ورزشی و گزارشگری جنگ گفت که روزنامهنگاری که از جنگ گزارش میکند اگر جنگ را قهرمان نکند و با هدف نیل به صلح از جنگ بگوید، میتواند روزنامهنگاری صلح را توسعه دهد، مسئلهای که در جنگهای میهنی بسیار دشوار است، اما اگر میان روزنامهنگاران و نظامیان تفاوت قائل شویم، شدنی است، بدین ترتیب روزنامهنگاران ورزشی هم میتوانند با تغییر نگاه به میدان مسابقه و عمق بخشیدن به نگاه خود به میدان مهمی مانند المپیک گزارشگری ورزشی در این عرصه را از میدانهای خرد و محلی متفاوت کنند.
افخمی همچنین با وجود تمام این شباهتهای نظری، مسئولیت روزنامهنگاران جنگ را از روزنامهنگاران ورزشی سنگینتر دانست: «هرچند جنس کار هر دو مشابهتهایی دارد، اما در روزنامهنگاری ورزشی مسئله انگاره یک کشور در جهان و کمک به تقویت آن مطرح است و در روزنامهنگاری جنگ، خاک کشور و حفظ آن مورد توجه است. خطای یک روزنامهنگار جنگ سبب مرگ هموطنانش میشود، اما خطای روزنامهنگار ورزشی تصویر ذهنی مخاطبان از یک کشور را دچار خدشه میکند؛ از این منظر به لحاظ انسانی کار روزنامهنگار جنگی دشوارتر است».
اخلاق در روزنامهنگاری ورزشی
مسئلهای که در سالهای اخیر مورد توجه قرارگرفته است، دشواری تنظیم نظامنامهای اخلاقی برای نسبت میان ورزشکاران و روزنامهنگاران بهویژه در میدانهای بزرگ و مهمی مانند المپیک است. براساس توصیههای اخلاقی روزنامهنگاران در حوزههای گوناگون خبری باید فاصله کافی را از منبع خبری حفظ کنند تا در ارائه گزارشی از رویدادهای پیشرو، بیشترین صحت و انصاف را به خرج دهند، مسئلهای که در روزنامهنگاری ورزشی به دلایل مختلف دشواریهای فراوانی پیش روی دارد.
این دشواریها در یک سطح به تنوع رسانههایی که کالاهای ورزشی برای مخاطبان خود تولید میکنند، بازمیگردد و از سوی دیگر، گستردگی و تنوع فرهنگی و جغرافیایی این رسانهها تهیه استانداردی فراگیر را دشوار کرده است. البته در کشورهایی مانند کانادا که چنین نظامنامهای تهیه شده است، بیشتر بندهای آن از نظامنامههای اخلاق عمومی روزنامهنگاری استخراج شده است.
مسئله اخلاق در روزنامهنگاری ورزشی در سالهای اخیر به پدیدهای در حال گسترش در جامعهشناسی ورزش تبدیل شده است. در حقیقت قیاس میان روزنامهنگاری ورزشی و روزنامهنگاری سیاسی سبب شکل گرفتن انتقاداتی درباره روزنامهنگاری ورزشی شده است. برای نمونه روزنامهنگاری ورزشی با تاکید و تمرکز روی اطلاعرسانی از نتایج مسابقات و شرایط بازی به سوی نوعی روزنامهنگاری مبتنی بر انتقال اطلاعات به جای روزنامهنگاری تحقیقی گام برمیدارد. در دهههای گذشته دغدغههای اخلاقی جدی در مورد اخلاق در روزنامهنگاری ورزشی به وجود آمد و تغییراتی در نوع رابطه میان قهرمانان، روزنامهنگاران و مؤسسات ورزشی ایجاد کرد.
در دوران پیش از فراگیری تلویزیون همراهی روزنامهنگاران با گروههای ورزشی سبب این شده بود که روزنامهنگاران به ابزاری برای ارتقای تیمها تبدیل شوند. آنها با قهرمانان مسافرت میکردند و بهسادگی با چشمپوشی از مسایل مربوط به زندگی شخصی قهرمانان، از آنها مفاخر ملی میساختند. با گسترش پوشش خبری مسابقات ورزشی در تلویزیون در دهه ۱۹۷۰ فرصت بیشتری برای مخاطبان فراهم آمد تا از رویدادهای ورزشی با خبر شوند و کار برخی روزنامههای چاپی از شرح مسابقه و گزارش نتایج، به تحقیق در مورد پشت میدان مسابقه و نگاهی به درون تیمها گرایش پیداکرد. گزارشهای تحقیقی برخی رسانههای چاپی درباره زندگی خصوصی قهرمانان ورزشی، نابخردیهای آنان، رفتارهای تیمی و کسبوکار ورزشی این قهرمانان، سبب شده است به تازگی قهرمانان و مقامات ورزشی تمایل کمتری به گفتوگو با رسانهها نشان دهند.
روزنامههای فراوان ورزشی
اولین روزنامههای ورزشی در ایران در کنار باشگاهها رشد کردند و توسط مدیران باشگاههای ورزشی برای تبلیغ فعالیتهای باشگاه اداره میشدند.
دکترافخمی در پاسخ به این پرسش که این جایگاه برای روزنامههای ورزشی به لحاظ اصول حرفهای روزنامهها محل انتقاد هست یا خیر، تصریح میکند که اگر نشریهای وابستگی مالی به باشگاهی خاص داشته باشد، باید برای مخاطب این مسئله روشن و واضح توضیح داده شود؛ وی معتقد است که به هرحال نشریه باید دغدغههای کارفرما را برآورده سازد و نمیتواند بر خلاف منافع آن عمل کند، اما این مسئله باید برای مخاطب روشن باشد.
در کشورهای صاحب فوتبال دنیا، جدا از نشریاتی که عموما به زندگی شخصی چهرههای سرشناس و از جمله ستارگان ورزشی میپردازند، نشریات ورزشی تخصصی عموما بهصورت هفتهای و یا ماهنامه منتشر میشوند مسئلهای که در مقایسه با آمار روزنامههای ورزشی متعدد در ایران سؤالبرانگیز است.
برای نمونه در بریتانیا تنها یک روزنامه ورزشی منتشر میشود (استاراسپورت) که آن نیز بیشتر روی زندگی ستارگان ورزش متمرکز است. دکتر افخمی درباره ریشههای این مشکل دلایل مختلفی را ذکر میکند، نخستین اشاره او به حمایتهای دولتی از مطبوعات است که آنها را بهطور نسبی از مدیریت اقتصادی بینیاز میکند و جایگاه مخاطب را در چرخه تولید محتوا کاهش میدهد: «روزنامه یک مؤسسهای است که کار فرهنگی میکند و باید تیراژ مناسبی را داشته باشد و از حداقلی کمتر دیگر صرفه اقتصادی ندارد. ولی کاغذ سهمیهای باعث میشود، کسی دنبال مخاطب نباشد.» افخمی برای نمونه به بریتانیا اشاره میکند، جایی که روزنامهها بهطور شاخصی به تیراژ وابسته هستند.
در بریتانیا روزنامههای عامهپسند و از جمله نشریات ورزشی، براساس برآوردهای اقتصادی و هزینههای تولید با تیراژ کمتر از 700 هزار نسخه توجیه اقتصادی برای ادامه انتشار ندارند، اما در ایران به دلایل مختلفی امکان جاری شدن یک فرمول خاص برای فعالیت اقتصادی روزنامهها امکانپذیر نیست. افخمی دومین دلیل تعدد روزنامههای ورزشی در ایران را در این میداند که مطبوعات ورزشی نقش آوازهگری را بر عهده گرفتهاند؛ «یعنی مطبوعات برای شهرت افرادی خاص و بازیکنان و یا باشگاهی خاص فعالیت کنند و با حمایت این گروهها منتشر شوند و نیازی به میزان مشخصی از فروش نداشته باشند.»
مسئله سومی که از دیدگاه این استاد روزنامهنگاری به رشد روزنامههای ورزشی و اقبال به آنها کمک کرده است، ناتوانی صفحات ورزشی روزنامههای سراسری در پوشش اخبار ورزشی مورد نیاز مخاطبان است.
روزنامهنگاری ورزشی با رشد ورزش حرفهای اهمیت بیشتری یافته است. در کنار این مسئله ورزش بهعنوان یکی از مولفههای دیپلماسی فرهنگی و رسانهای هر کشور نقش مهمی در آنچه دکتر افخمی آن را «انگارهسازی مثبت» مینامد، ایفا میکند.
زمانی که کوچکترین رویدادهای ورزشی در نقطهای از دنیا در رسانههای مختلف مورد توجه قرار میگیرد، باید آن را گوشهای از دیپلماسی رسانهای موفقی دانست که توسط روزنامهنگاران ورزشی طراحی شده و مورد توجه همکارانشان در نقاط مختلف دنیا قرارگرفته است. روزنامهنگاران ورزشی از این منظر میتوانند نقشی فراملی و پراهمیتتر از همتایان خود در دیگر حوزههای روزنامهنگاری ایفا کنند.
----
منشرشده در روزنامه همشهری عصر
تقریبا 80 سال است که روزنامهنگاری ورزشی در جهان دارای تشکیلات مشخصی است. المپیک ۱۹۲۴ پاریس جایگاهی بود که نهاد بینالمللی ورزشینویسان، با عنوان انجمن مطبوعات ورزشی بینالمللی با هدف حمایت از روزنامهنگاران ورزشی در سراسر جهان و بهبود شرایط کاری آنها، ایجاد اتحاد و دوستی میان اعضا و حمایت از علایق حرفهای اعضا تشکیل شده است. ورزشینویسان در سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز در ایران جزو نهادهای باسابقه صنفی مطبوعات ایران به شمار میروند. در سال 1369 طرح اولیه انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی ایران شکل گرفت و بدون در نظر گرفتن انتقادهایی که از عملکرد این نهاد صنفی میشود، انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی ایران در میان قدیمیترین نهادهای صنفی ایران جای دارد.
آموزش روزنامهنگاری ورزشی
مسئله آموزش روزنامهنگاران ورزشی بهدلیل تنوع روزافزون رشتههای ورزشی و تغییر قوانین و مقررات مربوط به آنها از مهمترین مسائل مورد توجه نهاد صنفی بینالمللی ورزشینویسان است و هرسال بورسهایی را به اعضای کشورهای عضو اتحادیه برای مطالعه و تحصیل در گرایشهای گوناگون روزنامهنگاری ورزشی اعطا میکند. این روند آموزشی در ایران نیز سال گذشته با عقد قراردادی میان دانشکده خبر خبرگزاری ایرنا، کمیته ملی المپیک و انجمن صنفی ورزشینویسان مورد توجه قرار گرفته است تا مسئله آموزش روزنامهنگاران ورزشی ایرانی بیش از این مورد غفلت واقع نشود. این توجه دیرهنگام به مسئله آموزش در حالی است که روزنامهها و نشریات ورزشی بخش قابلتوجهی از تیراژ و مخاطب و همچنین فضای بصری دکههای فروش مطبوعات را بهخود اختصاص دادهاند، اما در عین حال توجه اندکی به مسائل تخصصی و حرفهای گزارشگری ورزشی را در آنها شاهد هستیم.
پیشینه نظری
به لحاظ نظری میتوانیم روزنامهنگاری ورزشی را خواهر گزارشگری جنگ به حساب بیاوریم. در هر دو ژانر روزنامهنگاری، بهخصوص زمانی که میدانی میهنی پیشروی است، شاهد دوگانهسازی خوب و بد هستیم. در هر دو ژانر، نگاه اصلی به رویداد در حال اتفاق، یعنی میدان مسابقه و ارائه اطلاعات و آمار درباره آن است و بررسی روند پیشین و پسین کمتر مورد توجه است و یا دست کم علاقه عموم مخاطبان بر این اساس استوار است که از کم و کیف نبرد کنونی باخبر شوند. روزنامهنگاری ورزشی نظیر روزنامهنگاری جنگ، روی تفاوتها متمرکز است؛ تفاوت در رنگ، تفاوت در شهر، تفاوت در طبقه اجتماعی، و بهطور کلی هر تفاوت دیگری که بتوان از آن برای برانگیختن احساسات هواداران استفاده کرد، از جمله این تفاوتها است.
از سوی دیگر روزنامهنگاری ورزشی غالبا در یک سطح خاص (شهری، منطقهای و یا ملی) گرایش متعصبانه دارد و هدف نهایی آن برد ـ باخت است؛ در نهایت به لحاظ رویکردی، توجه روزنامهنگاری ورزشی روی یک مسابقه است و با پایان یک دوره از مسابقات شاهد فروکش کردن توجه به آن و سپردهشدن رویدادهایش به تاریخ هستیم و در مقابل نشریات ورزشی بهدنبال میدان نبرد بعدی میروند، درست شبیه آنچه در روزنامهنگاری جنگ شاهد آن هستیم. به لحاظ زبانی نیز روزنامهنگاری ورزشی زبان قربانیسازی و احساسی دارد، از قول ورزشکاران و مربیان و دستاندرکاران تیمها میشنویم که «داور سر ما را برید»، «قربانی شرایط بد میزبانی شدیم»، « زمین کیفیت حداقلی برای این مسابقات را نداشت» و... از سوی دیگر در این نوع از روزنامهنگاری از بازیکنان تیم رقیب با صفات مختلفی نظیر خشن، ناجوانمرد، ضدورزش، فحاش و... یاد میشود.
در حقیقت روزنامهنگاری ورزشی روی نظام حاصلجمع نهایی صفر (یا همان برد ـ باخت) تاکید دارد. این تاکید افراطگرایانه روی تفاوتها دقیقا در روزنامهنگاری جنگ نیز وجود دارد. در روزنامهنگاری جنگ نیز دوگانهسازی ما در برابر آنها، گرایش متعصبانه روی یکی از طرفهای درگیر (بهخصوص در جنگهای میهنی) و هدف نهایی مبتنی بر برد یا باخت وجود دارد. به لحاظ زبانی نیز روزنامهنگاری جنگ رفتارهایی دارد که نمونههای خفیفتر آن را در استفاده از زبان قربانیسازی و احساسی در روزنامهنگاری ورزشی شاهد هستیم.
این شباهت در رویکردها، میان روزنامهنگاری جنگ و روزنامهنگاری ورزشی باعث تردید در برخی رسالتهایی میشود که برای رسانهها در پیشبرد اهداف انسانی وجود دارد. یکی از این اهداف نگاهی است که کمیته بینالمللی المپیک به رسانهها دارد. رسانههای ورزشی از اواخر دهه ۱۹۸۰ بهعنوان عضوی از خانواده المپیک پذیرفته شدهاند. «خوانآنتونیو سامارانش» درباره نسبت میان رسانهها و المپیک معتقد است که با استناد اهداف عالی المپیک که در آن توصیه شده است جنبش المپیک و عقاید آن فراگیرترین ارتقای ممکن را بیابند، همه صورتهای رسانهای از جمله رسانههای چاپی، عکس، رادیو و تلویزیون بخش یکپارچهای از خانواده المپیک بوده و به آن تعلق دارند. این نگاه به رسانهها و فاصله آن با فضای کنونی رسانهها موضوع یکی از پرسشهایی شد که از دکتر حسینعلی افخمی، استادیار ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی پرسیدیم.
افخمی با اشاره به اینکه بیشتر روزنامههای ورزشی در ردیف نشریات زرد قرار میگیرند، بار چنین مسئولیتی را بر دوش روزنامههای کیفی انداخت که کرامت انسانی و صلح را قربانی منافع زودگذر نمیکنند. افخمی با اشاره به شباهتهای روزنامهنگاری ورزشی و گزارشگری جنگ گفت که روزنامهنگاری که از جنگ گزارش میکند اگر جنگ را قهرمان نکند و با هدف نیل به صلح از جنگ بگوید، میتواند روزنامهنگاری صلح را توسعه دهد، مسئلهای که در جنگهای میهنی بسیار دشوار است، اما اگر میان روزنامهنگاران و نظامیان تفاوت قائل شویم، شدنی است، بدین ترتیب روزنامهنگاران ورزشی هم میتوانند با تغییر نگاه به میدان مسابقه و عمق بخشیدن به نگاه خود به میدان مهمی مانند المپیک گزارشگری ورزشی در این عرصه را از میدانهای خرد و محلی متفاوت کنند.
افخمی همچنین با وجود تمام این شباهتهای نظری، مسئولیت روزنامهنگاران جنگ را از روزنامهنگاران ورزشی سنگینتر دانست: «هرچند جنس کار هر دو مشابهتهایی دارد، اما در روزنامهنگاری ورزشی مسئله انگاره یک کشور در جهان و کمک به تقویت آن مطرح است و در روزنامهنگاری جنگ، خاک کشور و حفظ آن مورد توجه است. خطای یک روزنامهنگار جنگ سبب مرگ هموطنانش میشود، اما خطای روزنامهنگار ورزشی تصویر ذهنی مخاطبان از یک کشور را دچار خدشه میکند؛ از این منظر به لحاظ انسانی کار روزنامهنگار جنگی دشوارتر است».
اخلاق در روزنامهنگاری ورزشی
مسئلهای که در سالهای اخیر مورد توجه قرارگرفته است، دشواری تنظیم نظامنامهای اخلاقی برای نسبت میان ورزشکاران و روزنامهنگاران بهویژه در میدانهای بزرگ و مهمی مانند المپیک است. براساس توصیههای اخلاقی روزنامهنگاران در حوزههای گوناگون خبری باید فاصله کافی را از منبع خبری حفظ کنند تا در ارائه گزارشی از رویدادهای پیشرو، بیشترین صحت و انصاف را به خرج دهند، مسئلهای که در روزنامهنگاری ورزشی به دلایل مختلف دشواریهای فراوانی پیش روی دارد.
این دشواریها در یک سطح به تنوع رسانههایی که کالاهای ورزشی برای مخاطبان خود تولید میکنند، بازمیگردد و از سوی دیگر، گستردگی و تنوع فرهنگی و جغرافیایی این رسانهها تهیه استانداردی فراگیر را دشوار کرده است. البته در کشورهایی مانند کانادا که چنین نظامنامهای تهیه شده است، بیشتر بندهای آن از نظامنامههای اخلاق عمومی روزنامهنگاری استخراج شده است.
مسئله اخلاق در روزنامهنگاری ورزشی در سالهای اخیر به پدیدهای در حال گسترش در جامعهشناسی ورزش تبدیل شده است. در حقیقت قیاس میان روزنامهنگاری ورزشی و روزنامهنگاری سیاسی سبب شکل گرفتن انتقاداتی درباره روزنامهنگاری ورزشی شده است. برای نمونه روزنامهنگاری ورزشی با تاکید و تمرکز روی اطلاعرسانی از نتایج مسابقات و شرایط بازی به سوی نوعی روزنامهنگاری مبتنی بر انتقال اطلاعات به جای روزنامهنگاری تحقیقی گام برمیدارد. در دهههای گذشته دغدغههای اخلاقی جدی در مورد اخلاق در روزنامهنگاری ورزشی به وجود آمد و تغییراتی در نوع رابطه میان قهرمانان، روزنامهنگاران و مؤسسات ورزشی ایجاد کرد.
در دوران پیش از فراگیری تلویزیون همراهی روزنامهنگاران با گروههای ورزشی سبب این شده بود که روزنامهنگاران به ابزاری برای ارتقای تیمها تبدیل شوند. آنها با قهرمانان مسافرت میکردند و بهسادگی با چشمپوشی از مسایل مربوط به زندگی شخصی قهرمانان، از آنها مفاخر ملی میساختند. با گسترش پوشش خبری مسابقات ورزشی در تلویزیون در دهه ۱۹۷۰ فرصت بیشتری برای مخاطبان فراهم آمد تا از رویدادهای ورزشی با خبر شوند و کار برخی روزنامههای چاپی از شرح مسابقه و گزارش نتایج، به تحقیق در مورد پشت میدان مسابقه و نگاهی به درون تیمها گرایش پیداکرد. گزارشهای تحقیقی برخی رسانههای چاپی درباره زندگی خصوصی قهرمانان ورزشی، نابخردیهای آنان، رفتارهای تیمی و کسبوکار ورزشی این قهرمانان، سبب شده است به تازگی قهرمانان و مقامات ورزشی تمایل کمتری به گفتوگو با رسانهها نشان دهند.
روزنامههای فراوان ورزشی
اولین روزنامههای ورزشی در ایران در کنار باشگاهها رشد کردند و توسط مدیران باشگاههای ورزشی برای تبلیغ فعالیتهای باشگاه اداره میشدند.
دکترافخمی در پاسخ به این پرسش که این جایگاه برای روزنامههای ورزشی به لحاظ اصول حرفهای روزنامهها محل انتقاد هست یا خیر، تصریح میکند که اگر نشریهای وابستگی مالی به باشگاهی خاص داشته باشد، باید برای مخاطب این مسئله روشن و واضح توضیح داده شود؛ وی معتقد است که به هرحال نشریه باید دغدغههای کارفرما را برآورده سازد و نمیتواند بر خلاف منافع آن عمل کند، اما این مسئله باید برای مخاطب روشن باشد.
در کشورهای صاحب فوتبال دنیا، جدا از نشریاتی که عموما به زندگی شخصی چهرههای سرشناس و از جمله ستارگان ورزشی میپردازند، نشریات ورزشی تخصصی عموما بهصورت هفتهای و یا ماهنامه منتشر میشوند مسئلهای که در مقایسه با آمار روزنامههای ورزشی متعدد در ایران سؤالبرانگیز است.
برای نمونه در بریتانیا تنها یک روزنامه ورزشی منتشر میشود (استاراسپورت) که آن نیز بیشتر روی زندگی ستارگان ورزش متمرکز است. دکتر افخمی درباره ریشههای این مشکل دلایل مختلفی را ذکر میکند، نخستین اشاره او به حمایتهای دولتی از مطبوعات است که آنها را بهطور نسبی از مدیریت اقتصادی بینیاز میکند و جایگاه مخاطب را در چرخه تولید محتوا کاهش میدهد: «روزنامه یک مؤسسهای است که کار فرهنگی میکند و باید تیراژ مناسبی را داشته باشد و از حداقلی کمتر دیگر صرفه اقتصادی ندارد. ولی کاغذ سهمیهای باعث میشود، کسی دنبال مخاطب نباشد.» افخمی برای نمونه به بریتانیا اشاره میکند، جایی که روزنامهها بهطور شاخصی به تیراژ وابسته هستند.
در بریتانیا روزنامههای عامهپسند و از جمله نشریات ورزشی، براساس برآوردهای اقتصادی و هزینههای تولید با تیراژ کمتر از 700 هزار نسخه توجیه اقتصادی برای ادامه انتشار ندارند، اما در ایران به دلایل مختلفی امکان جاری شدن یک فرمول خاص برای فعالیت اقتصادی روزنامهها امکانپذیر نیست. افخمی دومین دلیل تعدد روزنامههای ورزشی در ایران را در این میداند که مطبوعات ورزشی نقش آوازهگری را بر عهده گرفتهاند؛ «یعنی مطبوعات برای شهرت افرادی خاص و بازیکنان و یا باشگاهی خاص فعالیت کنند و با حمایت این گروهها منتشر شوند و نیازی به میزان مشخصی از فروش نداشته باشند.»
مسئله سومی که از دیدگاه این استاد روزنامهنگاری به رشد روزنامههای ورزشی و اقبال به آنها کمک کرده است، ناتوانی صفحات ورزشی روزنامههای سراسری در پوشش اخبار ورزشی مورد نیاز مخاطبان است.
روزنامهنگاری ورزشی با رشد ورزش حرفهای اهمیت بیشتری یافته است. در کنار این مسئله ورزش بهعنوان یکی از مولفههای دیپلماسی فرهنگی و رسانهای هر کشور نقش مهمی در آنچه دکتر افخمی آن را «انگارهسازی مثبت» مینامد، ایفا میکند.
زمانی که کوچکترین رویدادهای ورزشی در نقطهای از دنیا در رسانههای مختلف مورد توجه قرار میگیرد، باید آن را گوشهای از دیپلماسی رسانهای موفقی دانست که توسط روزنامهنگاران ورزشی طراحی شده و مورد توجه همکارانشان در نقاط مختلف دنیا قرارگرفته است. روزنامهنگاران ورزشی از این منظر میتوانند نقشی فراملی و پراهمیتتر از همتایان خود در دیگر حوزههای روزنامهنگاری ایفا کنند.
----
منشرشده در روزنامه همشهری عصر