۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

نشانه‌گیری تنفگ ساچمه‌ای به سوی اخلاق رسانه‌ای


این روزها استفاده از شبکه های اجتماعی مانند شکار با تفنگ ساچمه ای شده است. وقتی شلیک انجام می شود ناگهان ده ها تیر به سوی توده هدف و نه یک هدف خاص، پرتاب می شود که هم به هدف می خورد و هم به جاهایی دیگر می رود که در کنترل نیست. به همین دلیل هم شکار با این تفنگ ها ویژگی خاص خودش را دارد و البته خطر اصابت به اهدافی که مورد نظر نیست را دارد و ممکن است تبعاتی داشته باشد. شاید به همین دلیل است که می گویند در فضای سایبر نشر محتوا پایان فرآیند نشر نیست. زیرا با نشر محتوا و گردش آن در فضاهای موجود بر روی وب، از قبیل سایت های خبری، وبلاگ ها، شبکه های اجتماعی، سایت های اشتراک لینک و اشتراک محتوا و مانند اینها، پردازش و تفسیر و تحلیل آن آغاز می شود و به مدد فناوری رسانه ای نشر هر محتوایی به نتایجی بیش از یک بازخورد ساده منجر می شود.

مسئله برای روزنامه نگاران ابعاد مهم تری هم دارد. روزنامه نگاری که برای یک رسانه بزرگ و شرکتی می نویسد و به قواعد سازمانی حاکم بر آن تن داده است، مانند یک شهروند عادی در صفحات شخصی اش، به خصوص در شبکه های اجتماعی آزادی عمل و بیان ندارد. او باید مرتب مواظب باشد برخلاف مواضع سازمان رسانه ای که برایش کار می کند چیزی نگوید و حرفی نزند. وگرنه حتی یک توییت ساده می تواند موجب اخراج او شود. اتفاقی که در دو ماه اخیر برای دو روزنامه نگار باسابقه آمریکایی افتاد. اوکتاویا نصر و هلن توماس روزنامه نگارانی بودند که شغلشان را به خاطر چنین مسائلی از دست دادند. داستان هلن توماس متقدم تر است. او که قدیمی ترین خبرنگار کاخ سفید هم بود در یک ویدیوی خانگی که بر روی شبکه یوتیوب پخش شد جملاتی را درباره اسرائیل گفت که به مذاق فضای سیاسی آمریکا خوش نیامد. او گفت که اسرائیلی ها باید از فلسطین بروند و وقتی فرد پشت دوربین پرسید کجا؟ با لبخندی گفت «لهستان، آلمان، امریکا یا هر جای دیگر».

پخش این ویدیو بر روی مهم ترین شبکه اشتراک فیلم در دنیا باعث شد که او در فضای سیاسی رسانه ای آمریکا مورد انتقاد شدید قرار گیرد و به همین دلیل از شغل خود استعفا داد. مورد جدیدتر به خانم اوکتاویا نصر باز می گردد. روزنامه نگار لبنانی و مسیحی و سردبیر ارشد بخش خاورمیانه سی ان ان. او پیش از مرگ علامه فضل الله با وی مصاحبه کرده بود و وقتی خبر فوت علامه منتشر شد در توییتر خود خبر را درج کرد و نوشت «من برای او احترام قائل بودم». اینجا بود که ساچمه های شلیک شده از کنترل خانم روزنامه نگار خارج شدند و موقعیت شغلی بیست ساله او را به خطر انداختند. انتقادهای شدیدی از او شد و در نهایت با وجود عذرخواهی او، مدیرانش در سی ان ان او را از کار کنار گذاشتند و گفتند بی طرفی حرفه ای را نقض کرده است. آنطور که از فضای رسانه ای آمریکا برمی آید، او احتمالا برای همیشه فرصت کارکردن در یک آژانس خبری را از دست داده است زیرا مطابق عرف آنجا او بی طرفی رسانه ای را نقض کرده است.
خانم نصر در ابتدا گفت که ستایش او از علامه فضل الله به دلیل مواضع وی درباره زنان بوده است و شاید باید بستر دیگری به غیر توییتر را – که تنها اجازه انتشار ۱۴۰ کاراکتر را می دهد برای نوشتن انتخاب می کرده است. ولی توضیحات او در نهایت مؤثر نیفتاد و مدیرانش به دلیل «ضعف در قضاوت» او را برکنار کردند. منتقدین او در حقیقت نسبت به مواضع علامه فضل الله در قبال مقاومت لبنان و فلسطین و دفاع همه جانبه وی از مسئله مقاومت در برابر اسرائیل بی تاب بودند و به همین دلیل هم حتی یک احترام ساده را تاب نیاوردند.
ستون نویسان روزنامه های آمریکایی این مسئله را مورد بررسی قرار دادند. شماری از این بررسی ها نیز به انتقاد از موقعیت به وجود آمده داشت. مثلا روزنامه هوفنیگتون پست در یادداشتی که منتشر کرد نسبت به ایجاد یک «دیوار برلین روشنفکری» انتقاد کرد که آدم های به ظاهر بد و افکار به ظاهر بد را آن سوی دیوار نگاه می دارد و اجازه ورود آنها را به جامعه ای که مدعی است «آزادی بیان» در آن رواج دارد، نمی دهد. ستون نویس این روزنامه همچنین گفت که پس از یازده سپتامبر خط قرمز رسانه های آمریکا مبارزه با تروریسم و امنیت اسرائیل را یکی گرفته است. حزب الله لبنان نیز اخراج این روزنامه نگار لبنانی را «تروریسم روشنفکری» دانست. ابراهیم موسوی، سخنگوی حزب الله غرب را متهم کرد که در قبال خاورمیانه استانداردهای مضاعفی را به کار می گیرد.

به هر حال اکتاویا نصر مجبور به ترک سی ان ان شد. او حتی از اکانت توییتر خود با عنوان octavianasrCNN به حساب کاربری دیگری نقل مکان کرد. پریسا خسروی نایب رئیس ارشد بخش گردآوری اخبار سی ان ان که مدیر بالادستی نصر محسوب می شد خبر کنارگذاشتن او از این آژانس خبری را اعلام کرد و گفت که نصر نباید اظهارنظری به این مهمی را در یک پست توییتری و بدون توضیح لازم می گذاشته است و این مسئله اعتبار او را در جایگاهی که دارد زیرسئوال می برد.

روزنامه نگاری در آمریکا شغلی سیاسی است. روزنامه نگاران رسانه های بزرگ و روزنامه های سراسری پرتیراژ که در شهرهای بزرگ نوار شمالی منتشر می شوند در خلال سال های تثبیت نظام رسانه ای این کشور تبدیل به بخشی از مناسبات سیاسی ایالات متحده شده اند. به این ترتیب رسانه ها تقریبا محتوایی یک دست تولید می کنند و خطوط کلی اخبار در رسانه های بزرگ با هم تفاوت زیادی ندارد. به همین دلیل هم اظهارنظر ساده خانم نصر با این حجم از هجمه علیه سی ان ان روبرو شد و حتی خود او هم وقتی از تبعات گلوله های ساچمه ای که شلیک کرده بود با خبر شد، خیلی راحت عذرخواهی کرد و کنار کشید. نظام نامه های اخلاقی مربوط به عینیت و بی طرفی برای روزنامه نگاران غربی جدی گرفته می شود. وقتی سوژه ای با خطوط کلی مشخص به روزنامه نگار داده می شود او باید در پرداخت خبر بی طرفی را رعایت کند. منصفانه بنویسد و از تمام طرف های درگیر حرف بزند. نباید سخنگوی یکی شود و نباید به مخاطب القا کند که یکی از طرفین ماجرا موضعی بر حق دارد. اینها اصولی هستند که بخش خبری یک رسانه در غرب باید به آنها توجه کند. جدای از این سردبیری روزنامه در قالب سرمقاله و نوشتارهای وابسته به سردبیری مواضع کلان گردانندگان را منتشر می کند و ستون نویسان نیز با توجه به فضایی که روزنامه در اختیارشان قرارداده است موضع می گیرند. این تقسیم کار باعث شده است سوگیری فردی حذف و سوگیری ساختاری و سازمانی جایگزین آن شود. در چنین ساختاری است که جمله کمتر از ۱۴۰ کاراکتری اکتاویانصر می تواند یک جرمی سنگین تلقی شود و مجازات سنگینی هم برایش دیده شود. اما در تحلیل این مسئله نباید ساختار خبری و مناسبات سیاسی رسانه ای داخل ایالات متحده را از نظر دور داشت.

این روایت از عینی گرایی رسانه ای همواره مورد انتقاد بوده است. کنش گران اجتماعی معتقدند که جریان اصلی رسانه ای همواره صدای گروه های اقلیت را نشنیده می گیرد و به نفع اولویت های سازمانی سوگیری دارد. آنها می گویند به دلیل دغدغه های فراوان، فشار صاحبان آگهی و منافع صاحبان رسانه نمی توان به سادگی از عینیت و خبر عینی سخن گفت. آنها می گویند ایدئولوژی زدایی از جهان ناممکن است و به همین دلیل رسانه های متعلق به جریان اصلی نه تنها بی طرف نیستند بلکه مروج هژمونی حاکم هستند. در بحث های نظری مربوط به رسانه های کنش گر با استناد به همین بحث هاست که عینی گرایی کلا کنار گذاشته می شود. اصحاب این رسانه های معتقدند که باید عینی گرایی را کنار بگذارند و به نفع اندیشه اجتماعی مصلحانه ای که در نظر دارند بنویسند. البته این یک روایت غالب نیست، اما به هرحال عکس العملی است نسبت به سوگیری ساختاری موجود در ساختار رسانه ای غرب.

در مجموع با بسط یافتن شک گرایی پست مدرن درباره حق گرایی عینی و بدگمانی درباره این ادعا که سازمان های خبری به دنبال آگاهی بخشی متوازن باشند، مسئله عینیت در نگاه های اخلاق روزنامه نگاری مورد توجه دوباره قرارگرفت. عینیت در خبر مورد انتقادهای متعددی قرار گرفت هست. نخست اینکه توقعی بسیاری ایده آل از روزنامه نگاری دارد و به همین دلیل تبدیل به اسطوره ای دست نیافتنی شده است. دوم اینکه دست روزنامه نگاران را می بندند و آنها را مجبور به استفاده از ساختارهایی محدود می کند و در نهایت اینکه چیزهایی مثل روزنامه نگاری مدافعه جو، تفسیری و دیده بانی را کنار می گذارد. به هر حال درباره عینی گرایی هنوز نقدها وجود دارد و هنوز هم پاسخی روشن برای آنها داده نشده است. نقد عینی گرایی باید با ارائه مدلی جایگزین هم همراه باشد، بازتعریف عینی گرایی و یا چیزی مانند آن. البته کنشگران اجتماعی منتظر این مباحث نظری نمانده اند، آنها فعالانه رسانه های شهروندی جایگزین (یا مکمل) را راه انداخته اند و حرف های خودشان را می زنند، از طریق این رسانه ها عمل می کنند و ساختارهای خود را تثبیت می کنند. ورود آنها به عرصه خبر، نسل پنجم اخلاق رسانه ای را ایجاد کرده است. جایی که در آن رویکردی ترکیبی به رسانه مورد توجه قرارگرفته است. در این رویکرد ارتباط گرانی متعدد وارد عرصه خبر شده اند و با استفاده از ابزارهای تعاملی چندرسانه ای و شبکه های اجتماعی روزنامه نگاری کلاسیک را به چالش کشیده اند. آنها با تفنگ ساچمه ای مجازی خود این بار بنیان های اخلاق روزنامه نگاری کلاسیک را هدف گرفته اند. و این حوزه نیز مملو از ناهمرأیی بر روی مفاهیم پایه ای شده است که روزنامه نگاری بر پایه آنها به وجود آمده است.
---
منتشرشده در روزنامه شرق- صفحه کیوسک