یوتیوب به عنوان مهمترین سایت اشتراک ویدیو با همکاری ریدلی اسکات و کارگردانی کوین مکدونالد پروژه جدیدی را آغاز کرده است. این پروژه «زندگی در یک روز» (life in a day) نام گرفته است. یوتیوب از کاربرانش خواسته است تا یک روز از زندگی روزانه خود را در قالب همین ویدیوهای خانگی در این سایت بارگزاری کنند تا مکدونالد به عنوان کارگردان این پروژه، بتواند بزرگترین فیلم مستند را به کمک محتواهای تولید شده توسط کاربران بسازد. ۲۴ تا ۳۱ جولای – ۲ تا ۹ مرداد- زمانی است که برای ارسال فیلمهایی که در روز ۲۴ جولای – روز فیلمبرداری- گرفته شدهاند، تعیین شده است. قرار است تا ژانویه امسال - بهمن ماه- مکدونالد از میان میلیونها دقیقه فیلم ارسالی از گوشه و کنار جهان، فیلمی مستند بسازد تا در جشنواره فیلم ساندنس، که جشنوارهای برای سینماگران مستقل است- شرکت داده شود.
مدیران این پروژه برای فیلمهای ارسالی شرایط جالبی را نیز در دو قالب بایدها و نبایدها تدوین کردهاند. در ستون بایدها توصیه کردهاند که ویدیوهای ارسالی بهتر است از زندگی شخصی خود افراد باشند تا از جاهای عمومی، همچنین تاکید شده است که مانند ویدیوهای خانگی متداول فرد پشت دوربین نایستد تا از سوژهای فیلم بگیرد، بلکه چهره گوینده نیز پیدا باشد. توصیه دیگر این است که هرچه کیفیت فیلمها بالاتر باشد بهتر است. در بخش نبایدها نیز نکات جالبی به چشم میخورند. اول اینکه محدودیت زمانی و زبانی وجود ندارد. دوم اینکه از کاربران خواسته شده است هیچ نام تجاری و تبلیغاتی را در فیلم نیاورند. موسیقی و یا هر محتوایی که خودشان تولیدنکردهاند را در فیلم نیاورند. در نهایت هم به کاربران تاکید شده است که هیچ مسیر درست یا غلطی وجود ندارد و هر جور خواستند فیلمها را بگیرند و بفرستند. نکاتی که مدیران این پروژه به آن تاکید کردهاند. در حقیقت تلاشی هستند برای پوشاندن فاصله میان یک کار آماتور و یک کار حرفهای. مثلا توجه به حقوق مؤلف و کیفیت پایین کار تولیدی نسبت به استانداردهای حرفهای، دو مورد از مهمترین نقدهایی است که به محتوای تولیدشده توسط کاربران وارد دانسته شده است. تا زمان تنظیم این گزارش حدود شش میلیون فیلم برای پروژه ارسال شده بود، که به نظر میرسد منبعی غنی برای تولیدکنندگان فیلم باشد.
همگرایی سینما و اینترنت
از منظر ارتباطی این ایده خلاقانه یوتیوب و اهالی سینما خبر از چند رویداد جدید میدهد. نخست اینکه همگرایی رسانهای که پیشتر پلهایی را میان محتوای چاپی، امواج رادیویی و ابزارهای دیجیتال برقرار کرده بود. اینبار میان پرده سینما و اینترنت چندرسانهای شده ارتباط برقرار میکند. ویدیوهای خانگی سر از پرده سینماها در میآورند و به قول بنیانگذاران این پروژه، فیلمی با محتوای تولیدشده توسط کاربران ساخته میشود. فیلمی که بازیگر محوری ندارد، فیلمبردار و صدابردار حرفهای ندارد و تنها یک تیم کارگردانی بر روی فیلمهای ارسالی کار میکند. به نظر میرسد این پروژه مهمترین تجربهای باشد که تا کنون برای پیوند میان موج توجه به کاربران و رسانهای به نام سینما به کار گرفته شده باشد.
نخستین توجه جدی به محتوای تولیدشده توسط کاربر، را مجله تایم رقم زد. مجله آمریکایی تایم، در یک سنت تاریخی از سال ۱۹۲۷ هر سال یکنفر، یک گروه یک ایده و یا یک ماشین را به عنوان «چهره سال» انتخاب میکند. چهره سال کسی است که به گفته مسئولین تایم بیشترین اثر منفی یا مثبت را بر رویدادهای آن سال داشته است. به دلیل حوزه نفوذ و اثرگذاری این مجله انتخاب سالانه آن، مورد توجه اهالی مطبوعات و مخاطبان گستردهاش قرار میگیرد و محل بحث و گفتوگو میشود. تایم در سال ۲۰۰۶ برخلاف رویه متداولش از انتخاب یک فرد به عنوان چهره سال پرهیز کرد و عبارت «شما» را برروی جلد خود درج کرد. به همراه تصویر یک نمایشگر رایانه که نواری آینهمانند نیز روی آن کشیده شده بود و مخاطب میتوانست تصویر خود را بر روی نمایشگرِ روی جلد مجله تایم ببیند. لِو گراسمان نویسنده ارشد و منتقد کتاب مجله تایم درباره این انتخاب و چرایی آن اینگونه نوشت: «نظریه «مرد بزرگ» در تاریخ به تامس کارلایل، فیلسوف اسکاتلندی، باز میگردد، او معتقد بود که تاریخ جهان زندگینامه یک مرد بزرگ است»؛ مردانی که کمشمار، قدرتمند و مشهور هستند و هویت جمعی گونههای ما را شکل میدهند. این نظریه امسال حاشیههای بسیاری داشت. مطمئنا افرادی هستند که میتوانیم آنها را برای چیزهای دردناک و آزاردهنده امسال شماتت کنیم. درگیریها در عراق خونینتر شده و عمق یافته است. نبردی جدی میان لبنان و اسرائیل روی داده است... اما میتوان به سال ۲۰۰۶ از دریچهای دیگر نگاه کرد و داستان دیگری را دید، چیزی که درباره تعارضها و یا مردان بزرگ نیست. درباره اجتماع و تشریک مساعی در مقیاسی باورنکردنی است که قبلا دیده نشده است. داستانی درباره کهکشانی از اطلاعات فشردهشده در ویکیپدیا و میلیونها شبکه مردمی در یوتویب و شهر آنلاینی به نام مایاسپیس. درباره قدرتهای اندک بسیار زیادی که به یکدیگر کمک میکنند که نه تنها جهان را تغییر دهند بلکه راه تغییر جهان را نیز تغییر دهند.» البته نویسنده تایم به برخی نقاط ضعف این پدیدهها اشاره میکند. مثلا میگوید که کامنتهای ذیل برخی ویدیوهای یوتیوب و مواردی مانند این چقدر ناامید کننده هستند و به همین دلیل میگوید نباید خیلی رویایی به این پدیده نگاه کرد، اما در عین حال تحول پیشروی را فرصتی نو برای فهم متفاوت جهان، نه از طریق سیاستمداران، بلکه از طریق شهروندان و اشخاص میداند.
«شما» پیش از سینما رسانههای دیگر را در نوردیده است. روزنامهنگار شهروندها جای خود را بازکردهاند. آنها چیزهایی را مینویسند، فیلم میگیرند و یا صدای خود را در قالب یک برنامه آماتوری تنظیم و روی وب منتشرمیکنند. برخی از آنها از بسترهای مهم و شناختهشده برای مشارکت در تولید محتوا استفاده میکنند. مثلا به صفحاتی که در سایتهای مختلف با عنوان مشابه «صدای شما» وجود دارد میروند و در آنها مینویسند و از سرویسهایی که رسانههای بزرگ برای جلب مشارکت کاربران دارند استفاده میکنند. مثلا سیانان صفحهای دارد به نام iReport و یا یاهو بخشی راهانداخته است به نام I witness report که مخصوص کاربران است. رسانههای بزرگ همچنین امکان نظرگیری از مخاطبان را بیش از گذشتههای گستراندهاند. بیبیسی در سرویسهای عربی و فارسیاش بهترین ساعاتش را به بخشی برای بحث و گفتوگوی بینندگان اختصاص میدهد و یا در سایت روزنامههای غربی ذیل گزارشها و خبرهای چالشبرانگیز گاه صدها کامنت رد وبدل میشود. البته مشارکت کاربران محدود به این نیست. علاوه بر رسانههای بزرگ. کاربران در شبکههای اجتماعی، وبلاگهای شخصی و سایتهای روزنامهنگاری شهروندی مینویسند، محتوا تولید میکنند و در فرآیند تولید و گردش خبر و اطلاعات مشارکت میکنند. به دلیل اهمیت این مشارکت آنهاست که روزنامهها و رسانهها وبلاگنویسان معروف محلی و جهانی را برای نوشتن ستونی در سایت و روزنامه خود به کار میگیرند و حتی برنامههای تلویزیونی نیز نقش پیامکهای مخاطبان در انتخاب اولویتهای پخش برنامههای سرگرمی خود دنبال میکنند.
یک روز از زندگی همه بشر؟
با وجود اهمیت پروژه «زندگی در یک روز»، این پروژه و موارد مانند آن همواره مورد انتقاد بودهاند. سئوال پرسیده میشود که آیا واقعا چنین فیلمی نماینده زندگی همه بشر است؟ قطعا پاسخ این سئوال منفی است. آمار ملال آور و پرتکرار دسترسی به اینترنت در سراسر جهان به خوبی نشان میدهد که اصلا چنین فیلمی، با وجود همه ارزشهای خلاقانه و ارتباطیاش، فاقد همهگیریای است که تهیهکنندگانش مدعی آن هستند. مفهوم شکاف دیجیتال یک دهه است که در حوزه نظری مطرح شده است و در سندهای مهم بینالمللی مانند بیانیههای اجلاس سران برای جامعه اطلاعاتی مورد توجه قرار گرفته است. شکاف دیجیتال اشارهای است به فاصلهای که در اثر دسترسی داشتن یا نداشتن و میزان دسترسی به فناوری اطلاعات و ارتباطات میان افراد، گروهها و کشورها به وجود میآید. مثلا اینکه تعداد خطوط تلفن در آفریقای جنوب صحرا با خطوط تلفن در منطقه منهتن نیویورک برابر است، به خوبی میتواند فاصله اطلاعاتی و ارتباطی این دو نقطه از جهان را روشن کند. شکاف دیجیتال در سطح همین معنی دسترسی به فناوری میتواند فاصلههای گوناگونی را رقم بزند. فاصله در استفاده از منابع بیشماری که هر روز بر روی وب قرار میگیرد، استفاده از سرویسهای ارتباطی مهمی مانند ایمیل و سرویسهای فراتر از آن، محروم ماندن از آموزش اینترنتی و شاید از همه مهمتر، بیرون ماندن از چرخه فعالیتهایی است که در حوزه اقتصاد در اینترنت انجام میشود.
البته شماری از منتقدان پا را از این فراتر گذاشتهاند ومعتقدند تا نابرابریهای اساسی در جهان رفع نشود، اینترنت به کار نمیآید و توزیع صحیح دسترسی به اینترنت هم دردی را دوا نمیکند. آنها میگویند تا جنگ، بیکاری، ایدز و سل و نظیر اینها در دنیا مسئله است، فرصت به این نمیرسد که درباره اینترنت دغدغه داشته باشیم. نویسندگان کتاب «بینالمللی شدن مطالعات اینترنت» که در سال ۲۰۰۹ منتشرشد، درباره مسائل فراتر از شکاف دیجیتال به مثال خوبی اشاره میکنند. آنها از مخاطب میخواهند یک دختر ژاپنی را با یک دختر فلسطینی در غزه مقایسه کنند. اولی با فناوری زندگی میکند و بزرگ شده است. موبایل هوشمند دارد و از آرین امکانات موجود در این حوزه برای رفع نیازهای متداول زندگی روزمره استفاده میکند. در مقابل آنها تصویری را از کودکی فلسطینی پیش روی ما میگذارند که نهادهای بینالمللی سعی کردهاند تا با راهاندازی یک پایگاه استفاده از اینترنت دسترسی را برای او هم امکانپذیر کنند. اما واقعیت اینجاست که او نیازهای ابتداییتری مثل آموزش عمومی را در اختیار نداشته است و سواد خواندن و نوشتن انگلیسی و حتی عربی را ندارد. اشاره نویسندگان کتاب به این است که باید در مطالعات مربوط به اینترنت بازنگری کرد.
به همین دلایل است که میتوان به لحاظ نظری از تهیهکنندگان این پروژه سئوال پرسید که چرا چنین جسارتی را به خرج دادهاند و ادعایی به این بزرگی را خواستهاند از دل اینترنت برآورده سازند. بسیاری از مردم جهان دسترسی به اینترنت پرسرعت ندارند. بسیاری از آنها ابزارهای همهکاره و موبایلهای هوشمند ندارند. در شماری کشورها دسترسی به این سایتها محدود است و بسیاری دیگر نیز آنقدر نیازهای اولیه برآورده نشده دارند که به سراغ مشارکت در این پروژه نروند.
پروژهای مهم و نتایجی مهمتر
این فیلم، فیلم مهمی است. به لحاظ پیوند سینما با رسانههای جدید و به مشارکت طلبیدن مردم عادی در هنر سینما. جایی که ورود به آن همیشه از رویاهای مردم عادی است. اینبار فیلمی ساخته میشود که سناریوی آن خود مردم هستند و حدود شش میلیون نفر نیز در آن مشارکت کردهاند. اما از سوی دیگر این پروژه بار دیگر رویه دیگر زندگی در جهان نابرابریها را زنده میکند. مسئله شکاف دیجیتال حتما مسئلهای نیست که تهیهکنندگان این فیلم باعث آن باشند و یا باید درمانی برای آن بیابند، اما پروژههای پرمدعایی مانند این همیشه یک فرصت هستند برای طرح دوباره مهمترین جلوه فقر در قرن حاضر که نشان از محرومیت مضاعف مردمی است که به آن دچار هستند: فقر اطلاعاتی ناشی از شکافهای مختلف میان شمال و جنوب.
---
منتشرشده در روزنامه شرق/ صفحه کیوسک/