۱۳۹۳ فروردین ۲۳, شنبه

ده توصیه عملی برای گزارش‌گری در حوزه سلامت روان

 برای نقش‌آفرینی مثبت رسانه‌ها (و به طور خاص مطبوعات) علاوه بر اصلاح رویکردهای نظری به اصلاح شیوه‌های عمل و فنون اطلاع‌رسانی و انتقال پیام هم نياز داريم. اصلاح رویکردها و روش‌ها مستلزم اقدام در دو سطح رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران است.

از آنجا که پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهند که تصویر بیماری‌ها و بیماران روان‌پزشکی چه در رسانه‌های خبری و چه در رسانه‌های عامه‌پسند عمدتا به صورت منفی بازنمایی می‌شود، همین فرایند بر نگرش مردم نسبت به سلامت و بیماری روان در همه جا اثر گذاشته است. مردمی که مصرف رسانه‌ای و اعتماد بیشتر به رسانه دارند و اطلاعات خود را عمدتا از تلویزیون و یا مطبوعات عامه‌پسند و پرتیراژ دریافت می‌کنند، معمولا نگرش‌های منفی بیشتری نسبت به بیماری‌ها و بیماران روان دارند.

اگر نگاه آموزش واکنش روزنامه‌نگاران معطوف به این مساله شود که باید از کلیشه‌ها و انگ‌ها دور شد و به آنها دامن نزد، گاهی عملی برای نزدیکی کارکرد رسانه‌ها به نقش‌های مورد انتظار از آنها در زمینه بیماری‌های روانپزشکی برداشته شده است. در اینجا به ده توصیه عملی که بیشتر با روزنامه‌نگاری خبری تناسب دارند اشاره می‌شود:



 توصیه عملی 1

قبل از نوشت گزارش بررسی کنید و ببینید بیماری فرد چقدر با حادثه روی داده مرتبط است. بیماران روانی مانند همه افراد جامعه ممکن است درگیر یک مسئله حاد و خشونت زا شوند. باید بتوانیم تشخیص دهیم که اتفاق روی داده به بیماری روانی افراد ارتباط دارد یا خیر؟


نمونه خبری زیر نمونه‌ای از گزارش‌های مثبت در این زمینه است:

مادر سنگدل، بیماری روانی ندارد

حادثه > داخلی- گروه حوادث: نتایج بررسی های روانشناسان پزشکی قانونی نشان داد مادر جنایتکاری که به انگیزه ای مبهم 2 کودک 3 و 7 ساله خود را به رودخانه چالوس انداخته بود بیمار روانی نیست.

ماجرای این حادثه دلخراش 19 اردیبهشت و هنگامی فاش شد که صاحب یک سفره‌خانه سنتی در جاده چالوس متوجه زنی شد که 2 کودکش را به داخل رودخانه انداخته بود و قصد داشت خود نیز خودکشی کند.

این مرد با دیدن این صحنه وحشتناک با نزدیک شدن به زن جوان مانع از خودکشی وی شد و توانست او را از مرگ نجات دهد. دقایقی بعد با گزارش موضوع، ماموران پلیس110 در محل حضور یافتند و زن جوان را دستگیر کردند.  با اطلاع موضوع به بازپرس ویژه قتل و کارآگاهان جنایی کرج، تحقیقات اولیه از این زن آغاز شد و تیمی از ماموران آتش‌نشانی و امداد جستجوی خود برای پیدا کردن 2 کودک که در رودخانه افتاده بودند را شروع کردند.

از طرف دیگر با انتقال زن جوان به ‌آگاهی، وی به اتهام قتل 2 کودک خردسالش به نام‌های زهرا و محمد تحت بازجویی قرار گرفت و در این بازجویی ها بود که پرده از این جنایت وحشتناک برداشت و مدعی شد که قصد داشته برای آنکه خودش و کودکانش از درد و رنج راحت شوند دست به خودکشی خانوادگی بزند، اما دخالت مرد سفره خانه دار مانع اجرای کامل نقشه‌اش شده است.

در این مرحله از تحقیق این زن در اداره آگاهی با ادعای اینکه به دلیل اختلاف خانوادگی دست به این جنایت تلخ و بی رحمانه زده است گفت: از مدتی قبل با همسرم مشکل داشتیم، وقتی که متوجه شدم مشکلات ما حل نشدنی است تصمیم گرفتم خود و کودکانم را از بین ببرم.

با این اعترافات، حسینی- بازپرس ویژه قتل دادسرای کرج- با تکمیل تحقیقات دستور داد زن جوان برای انجام آزمایشات روانی به پزشکی قانونی انتقال یابد. این در حالی بود که تنها جسد دختر بچه سه ساله در شهرک طالقانی در گرمدره پیدا شده بود.

اعلام نظریه پزشکی قانونی

در حالی که تجسس‌ها برای کشف جسد پسر بچه 7 ساله همچنان ادامه دارد، زن جوان برای معاینه به پزشکی قانونی انتقال یافت.

 صبح امروز نتیجه بررسی های متخصصان پزشکی قانونی بر روی میز قاضی حسینی قرار گرفت که بر مبنای آن روانشناسان اعلام کرده بودند که این زن بیماری روانی ندارد  و تنها  از درصد پایینی از افسردگی رنج می برده است.

به این ترتیب صبح امروز زن جوان برای اخذ آخرین دفاع در شعبه اول بازپرسی دادسرای جنایی کرج حضور یافت و  با قبول اتهام قتل عمدی 2 فرزندش گفت که بعد از جنایت به شدت می‌ترسد.

بازپرس حسینی با اعلام نظریه پزشکی قانونی به متهم، دستور داد تا وی از سوی تیمی از متخصصان پزشکی قانونی مجددا تحت معاینه قرار گیرد تا موضوع عدم وجود بیماری روانی وی تایید شود.

توصیه عملی 2

تلاش کنید سابقه بیماری روانی فرد مجرم را به عنوان یک اطلاعات حاشیه‌ای در اختیار منابع خبری یا مخاطبان نگذارید؛ زیرا در برخورد آولیه آنها ممکن است بر اساس این اطلاعات غیر مستقیم و کارشناسی نشده اظهار نظری کنند که وقوع جرم را به صورت نادرست به سابقه بیماری روانی فرد مرتبط کند.


نمونه زیر نمونه یک گزارش خبری منفی و حاوی انگ است؛ زیرا ذکر منشا روانی برای وقوع جرم دارای منبعی معتبر نیست.

مرد روانی همسایه‌اش را کشت
مرد روانی که همسایه‌اش را در یکی از روستا‌های شهرستان لاهیجان با ضربه‌های چاقو کشته بود، دستگیر شد. به گزارش «جام‌جم»، روزهای پایانی هفته گذشته مردی در تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 شهرستان لاهیجان اطلاع داد که مرد همسایه‌اش به قتل رسیده است. ماموران عازم محل حادثه شده و با جسد مردی که در حاشیه جاده افتاده بود، رو‌به‌رو شدند.
با گزارش موضوع به بازپرس کشیک ویژه قتل، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان نظر دادند او به دلیل شدت خونریزی ناشی از ضربه‌های چاقو مرده است.
در تحقیق از مرد تماس گیرنده با پلیس نیز معلوم شد، مقتول یک روستایی بوده که در آن حوالی سکونت داشته است. با مشخص شدن هویت مقتول خانواده وی نیز شناسایی و به پلیس آگاهی احضار شدند.

ردپای مرد همسایه در جنایت
خانواده مقتول گفتند یکی از مردان همسایه که چندی پیش در بیمارستان روانی بستری بوده، به بهانه این‌که خودرویش خراب شده، او ـ مقتول ـ را با خود برده و دیگر خبری از او نشده است. به این ترتیب همسایه روانی به اتهام قتل تحت تعقیب قرار گرفت تا این که 2 روز پیش در حالی که سرگردان خیابان‌ها بود، شناسایی و دستگیر شد.

اعتراف مرد روانی به قتل
متهم پس از انتقال به پلیس آگاهی با اعتراف به قتل مرد همسایه گفت: چندی پیش به دلیل مشکلات روحی و روانی در بیمارستان بستری بودم تا این‌که پس از مدتی از بیمارستان مرخص شدم. اما از چند روز پیش دوباره بدحال شدم و به فکر کشتن یک فرد بودم. تحقیق در این زمینه ادامه دارد.

توصیه عملی 3

توجه کنید که داشتن بیماری روانی جزو صفات شخصیتی فرد نیست، بلکه یک سابقه پیشینی است؛ اینکه آن پیشینه را در گزارش وارد کنید یا نه به این وابسته است که چقدر این سابقه به اتفاق روی داده مرتبط است. مخصوصا اینکه گاه از بیماری روان به عنوان منبع وقوع جرم برای استفاده در دادگاه و له یا علیه یک طرف دیگر استفاده می شود و روزنامه‌نگار باید دقت کند در دام منابع خبری‌اش نیفتد.


نمونه زیر نشان‌دهنده استفاده از عنصر بیماری روانی برای تخفیف جرم است:

قاتل، بیمار روانی است

اثبات مشکلات روحی متهم به قتل عمد، توانست حکم اعدام او را به حبس ابد تبدیل کند. الفی ساندرز 20 ساله که به اتهام قتل دختری 19 ساله دستگیر شده با تلاش وکیلش و تایید پزشکان ثابت کرد مشکلات جدی روحی دارد و هنگام حادثه حال عادی نداشته است.
هیات منصفه با قرائت گزارش پزشکی قانونی مبنی بر اثبات بیماری روحی، قاتلی که با چاقو مقتول را در پارکی خلوت در سانفرانسیسکو آمریکا از پا در آورده است توانستند، حکم او را به حبس ابد کاهش داده و او را از مرگ حتمی که پیش‌رو داشت نجات دهند. ساندرز علت حمله به دختر جوان را جنون لحظه‌ای عنوان کرده و ادعا می‌کند از کارش پشیمان است.



توصیه عملی 4

تلاش کنید تا رفتار یک فرد بیمار را به همه افراد دارای آن بیماری تعمیم ندهید، اگر یک فرد اسکیزوفرنیک رفتار خشونت‌آمیزی بروز می‌دهد دلیل نمی‌شود همه افراد دارای اسکیزوفرنی مشابه او رفتار کنند. بنابر این باید از ادبیات احساسی و تخریبی استفاده نکنید.


گزارش زیر نمونه‌ای از ادبیات تخریبی در این زمینه است:

زن روانی دخترش را قربانی کرد

زن جوانی که با ماموران پلیس تماس گرفت و آنها را در جریان قتل دخترش گذاشت، به بیمارستان روانی منتقل شد.
 سارا فین 33 ساله نیمه‌های شب پس از تماس با ماموران ادعا کرد برای ساکت کردن گریه‌های فرزند 20 ماهه‌اش به ناچار او را خفه کرده است. پلیس به محض دریافت این گزارش به نشانی این زن مراجعه کرد و با جسد بی‌جان دخترکی که جای انگشتان دست مادرش روی گردن او بود مواجه شد. پس از انتقال خانم فین به بازداشتگاه و معاینه‌اش توسط روان‌شناسان، آنها مادر را بیمار معرفی و بناچار او را برای درمان به تیمارستان منتقل کردند.
به گفته ماموران، همسر سارا که چند ماه قبل او را ترک کرده مدعی است هرگز متوجه رفتارهای غیرعادی نشده و آنها تنها به خاطر عدم تفاهم جدا شده‌اند.

توصیه عملی 5

سعی کنید یک کارشناس سلامت روانی بصورت مستقیم یا غیر مستقیم بسته به مسائل اخلاقی درباره حریم خصوصی فرد متهم در گزارش شما حضور داشته باشد و درباره این رفتار و ارتباط آن با بیماری روانی صحبت کند. به کمک این کارشناس اطلاعات دقیقی راجع به بیماری روان فرد متهم/ مجرم در اختیار مخاطبان بگذارید تا بتوانند رفتار خود با سایر بیماران روانی را تنظیم کنند.


نمونه زیر ابهام کارشناسی در گزارش خبری را نشان می‌دهد:

نوزاد سه ‌ماهه توسط مادرش خفه‌ شد

فرمانده انتظامی شهرستان مشهد از دستگیری زنی که نوزاد سه ماهه‌اش را خفه کرده بود، خبر داد.

سرهنگ احد کریمی در گفت‌وگو با ایسنا، در این باره گفت: در پی اعلام وقوع یک فقره قتل در محدوده بلوار وکیل‌آباد مشهد در ساعت 30/23 ماموران کلانتری شهرک ناجا به محل اعزام و متوجه شدند، زنی 25 ساله نوزاد 3 ‌ماهه‌اش را خفه کرده است.

وی افزود: خبر وقوع این حادثه را همسر این زن به مرکز فوریت‌های پلیسی 110 اطلاع داد که در تحقیقات اولیه معلوم شد متهم سابقه‌ بیماری روانی داشته و زمانی که همراه نوزاد 3 ‌ماهه‌اش در خانه تنها بوده، دست به این کار زده ‌است.

کریمی خاطرنشان کرد: این زن مدتی در یکی از بیمارستان‌های روانی بستری بوده که به اصرار شوهرش به منظور نگهداری از کودکش از بیمارستان مرخص شده بود.

به گفته فرمانده انتظامی مشهد، پزشک معالج این زن سابقه بیماری روانی وی را تایید کرده، اما تاکنون نظری از سوی کارشناسان سازمان پزشکی قانونی مبنی بر روانی‌ بودن وی اعلام نشده است.

وی با بیان این که این پرونده هم‌اکنون در اختیار مراجع‌ قضایی است، گفت: در صورتی که دستوری برای ادامه بررسی این پرونده از سوی پلیس صادر شود، ما وارد عمل خواهیم شد.

توصیه عملی 6

به یاد داشته باشید به ازای هر فردی که دارای بیماری روانی است و با یک مورد خشونت آمیز روبرو می‌شود؛ ده‌ها نفر هستند که دارای مشکلات روانی بوده‌اند و درمان شده‌اند و در جامعه نقش‌های مهم و قابل اعتنایی نیز دارند. در برخی فرصت‌ها درباره آنها و تجربه خوبشان از درمان و بازگشت به شرایط عادی بنویسید. اجازه دهید مخاطبان رسانه تنها با خبرها و گزارش‌های شما درباره خشونت بیماری روانی روبرو نشوند و موارد دیگر را نیز مطالعه کنند.


گزارش خبری زیر نمونه منفی در تعمیم بیماری به همه وضعیت‌های فردی است:

بیمار روانی آدم کشت

مردی روانی بدون هیچ دلیل و انگیزه خاصی با ضربات متعدد چاقو مرد 47 ساله‌ای را به قتل رساند.

این جنایت در یکی از روستاهای استان گیلان رخ داد و ماموران پلیس وقتی باخبر شدند مردی 47 ساله هدف ضربات چاقو قرار گرفته و جان باخته است به محل حادثه رفته و تحقیقات در این رابطه را آغاز کردند.

آنها با بررسی صحنه قتل و پرس‌و‌جو از شهود فهمیدند ضارب مردی 48 ساله به نام فرامرز است که بیمار روانی است و مدتی نیز در بیمارستان بستری و تحت درمان قرار داشته است.

با افشای هویت قاتل، ماموران سراغ این مرد میانسال رفتند و او را بازداشت کردند. این شخص در بازجویی‌های اولیه خود اعتراف کرد. اقرارهای او نشان می‌دهد وی به دلیل ناراحتی روانی به بهانه‌ای واهی مقتول را از خانه بیرون کشیده و او را با ضربات متعدد چاقو به شکم و سرش، به قتل رسانده است.

در حال حاضر پرونده این قتل در اختیار مرجع قضایی قرار گرفته و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.



توصیه عملی 7

در گزارش خود به این مسئله اشاره کنید که بیماری روانی قابل درمان است؛ دارو خوردن برای این کار مسئله‌ای طبیعی و بخشی از یک روند درمانی است. گزارش‌های کارشناسانه در این زمینه بر اساس یافته‌های علمی تجربه‌های روانپزشکان می تواند بسیار موثر باشد. القای اینکه بیمارستان روانی نقطه پایان یک بیمار روان‌پزشکی است، اشتباهی است که به کلیشه‌ها علیه بیماران روان‌پزشکی دامن می‌زند.



توصیه عملی 8

برچسب‌های زبانی را اصلاح کنید. همانگونه که واژه‌های دارای بار منفی را نباید به صورت نژادی، قومی و دینی به کار برد درباره بیماران روانی نیز باید این مسئله رعایت شود، واژه‌های روانی، دیوانه، شیزوفرنی و ... به صورت مجرد و بعنوان صفت حامل بار معنایی منفی می‌شوند؛ پس قالب‌های منفی را درباره بیماران روانی استفاده نکنید. این باور عمومی نادرست است که این گونه افراد ضد اجتماع، خطرناک، ناتوان، بی‌کفایت و مانند اینها هستند.


مصاحبه خبری ذیل بار معنایی منفی نهفته در خبر را نشان می‌دهد:

قاتل دختر 20 ساله از انگیزه جنایت می‌گوید
روانی هستم، مرا ببخشید!

موی سپید و چروک‌های صورتش نشان می‌دهد فاصله سنی زیادی با مقتول که دختری 20 ساله بود، دارد. مسعود متهم است دختر مورد علاقه‌اش را کشته، اما دلیل خاصی برای این قتل نداشته و حالا می‌گوید بیمار روانی‌است و این بیماری باعث این فاجعه شده‌ است.
مسعود در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد و اکنون منتظر رای دادگاه است. او وقتی در برابر سوالات‌ ما قرار می‌گیرد با حوصله تک‌تک آنها را پاسخ می‌دهد.


  • چهره‌ات نشان می‌دهد شما و مقتول فاصله سنی زیادی داشتید؟

بله من حدود 30 سال از او بزرگ‌تر بودم و در واقع می‌شد گفت او جای دختر من بود.


  • پس چرا با کسی که جای پدرش بودی رابطه برقرار کردید؟

دلم برایش می‌سوخت. دختر جوان و زیبایی بود، اما خانواده بدی داشت. من فکر می‌کردم می‌توانم خوشبختش کنم.


  • اما شما به جای خوشبختی زندگی را از او گرفتید؟

بله می‌دانم، من او را کشتم و از این کارم پشیمان هستم.


  • چه اختلافی با هم داشتید؟

اختلاف خاصی نداشتیم، مژگان زندگی آشفته‌ای داشت و همین هم باعث شد به او شک کنم.


  • مگر چیزی از او دیده‌ بودید؟

نه. چیز خاصی ندیده ‌بودم، اما مسائلی را از زندگی‌اش برای من تعریف کرده‌ بود که باعث شد به او شک کنم و بعد هم او را بکشم.


  • مژگان نسبتی هم با تو داشت؟ تحت چه عنوانی با شما زندگی می‌کرد؟

نه نسبتی با هم نداشتیم، البته 2 ماه اول نامزد شده ‌بودیم، بعد رابطه معمولی داشتیم. او خیلی تنها بود.


  • به شما چه ربطی داشت که از مژگان نگهداری کنید، مگر او خانواده نداشت؟

دلم برایش می‌سوخت. او آدم خوبی بود، البته خانواده داشت اما کسی به او توجهی نمی‌کرد، پدرش که در زندان بود و با مادرش هم مشکل داشت.


  • پس واقعا مژگان زندگی آشفته‌ای داشت؟

گفتم که خیلی وضعیت بدی داشت، اگر آدم بدبختی نبود که با من نمی‌ماند. او می‌توانست با شخص مناسب‌تری ازدواج کند.


  • می‌دانید پدر مژگان چرا در زندان است؟

بله، او به خاطر قاچاق مواد مخدر به حبس ابد محکوم شده ‌است، بعد از زندانی شدنش مادر مژگان از او جدا شد.


  • مژگان چرا با مادرش زندگی نمی‌کرد؟

آنها با هم اختلاف داشتند،‌ مژگان می‌گفت مادرش مرتب به او گیر می‌دهد، او را درک نمی‌کند. خب اختلاف بین مادر و دختر پیش می‌آید.


  • شما مادر مژگان را دیده‌ بودید؟

نه، اما او می‌دانست مژگان با کسی رابطه دارد. وقتی مژگان قهر ‌کرد به خانه من ‌آمد و مدت‌ها با من زندگی کرد.


  • مادر مژگان پیگیر دخترش نبود که کجا می‌رود؟

اگر پیگیری می‌کرد که مژگان 2 سال در خانه من زندگی نمی‌کرد. او حریف مژگان نمی‌شد و دیگر پذیرفته بود دخترش خودسر شده، اما من نمی‌توانستم خودسری او را تحمل کنم.


  • چرا با مژگان ازدواج نکردید؟

گفتم که تا 2 ماه رابطه ما پدر و دختری بود. من احساس می‌کردم مژگان دختر من است و باید از او نگهداری کنم، به همین خاطر هم درگیری بین من و مژگان زیاد شده بود، مژگان هم تحمل نمی‌کرد.


  • چرا او را کشتید؟

من مریضم. این را بارها گفته‌ام، اما کسی باور نمی‌کند.


  • چه مریضی‌ای داشتید که باعث شد کسی را بکشید؟

بیماری روانی داشتم. صدایی به من می‌گفت باید مژگان را بکشی و خودت را به پلیس معرفی کنی من هم همین کار را کردم.


  • چه مدتی بود که این صدا را می‌شنیدید؟

نمی‌دانم، چند ماه بود که این حالت را داشتم. آن صدای درونی به من می‌گفت، همه با تو بد هستند. وقتی راه می‌رفتم فکر می‌کردم دیگران به من فحش می‌دهند. بارها با همسایه‌ها به خاطر این موضوع دعوا کرده ‌بودم.


  • شما که می‌دانستید بیمار هستید چرا دکتر نرفتید؟

من که آن موقع نمی‌دانستم ماجرا چیست. بعد فهمیدم مریض هستم. خیلی حالم بد می‌شد. همسایه‌ها به من می‌گفتند باید دکتر بروی، اما فکر می‌کردم آنها می‌خواهند من را اذیت کنند.


  • چه زمانی خوب شدید؟

وقتی به زندان آمدم تحت نظر دکتر قرار گرفتم و خوب شدم.


  • برخلاف ادعای شما پزشکی قانونی گفته، شما سالم هستید؟

مرا وقتی به پزشکی قانونی بردند خوب شده‌ بودم.


  • اما این بیماری که در عرض 2 روز خوب نمی‌شود، شما فقط 2 روز بعد از بازداشت به پزشکی قانونی برده‌ شدید.

نمی‌دانم شاید اشتباه کرده ‌باشند. من باید یکبار دیگر معاینه شوم. شاید این بار معلوم شود مریض بودم.


  • چطور مژگان را کشتید؟

با یک طناب.


  • یعنی چه با طناب؟

چند روزی بود که آن صدا به من می‌گفت، باید مژگان را بکشی و خودت را تسلیم پلیس کنی. آن شب که به خانه‌ام آمد، دوباره با مادرش دعوا کرده ‌بود، مادرش فکر می‌کرد مژگان دختر فاسدی شده و از او خواسته بود که این کارها را ترک کند. وقتی مژگان پیش من آمد، آن صدا دوباره تکرار کرد که باید او را بکشی. نیمه شب بود که بلند شدم و به حمام رفتم. بند رختی داشتم، آن را باز کردم و بیرون آمدم. مژگان خواب بود. طناب را دور گردنش پیچیدم و قبل از این‌که بتواند عکس‌العملی نشان دهد او را خفه کردم و فردای آن روز خودم را به پلیس معرفی کردم.


  • شما هم به مژگان شک داشتید؟


آن زمان شک داشتم، شاید هم نداشتم، نمی‌دانم. حالم خیلی بد بود.


  • مژگان هیچ حرفی نزد؟


آخرین لحظه‌ها به من گفت هیچ کار خلافی نکرده‌ است.


  • چطور با مژگان آشنا شدید؟


2 سال قبل، یک شب داشتم به خانه می‌رفتم که دیدم چند پسر، دختری را دوره کرده‌اند و او را اذیت می‌کنند. خودم را به او رساندم و از دست جوان‌ها نجاتش دادم و سوار ماشین کردم. از آن به بعد با مژگان دوست شدم و بعد هم که رفت و آمدمان زیاد شد.


  • مگر شما خانواده نداشتید که به راحتی با مژگان رفت و آمد می‌کردید؟


کسی را نداشتم. تنها زندگی می‌کردم. سال‌ها بود که تنها بودم و دیگر از این تنهایی خسته شده‌ بودم و نمی‌توانستم تنهایی را تحمل کنم.

  • چرا در همه این سال‌ها تنها بودی و ازدواج نکردید؟

یک بار ازدواج کردم؛ آن موقع جوان بودم و وضع خوبی داشتم. 2 سال از ازدواجم گذشته بود که زنم با ماشین تصادف کرد. این تصادف زندگی من را دگرگون کرد و مجبور شدم دارایی‌ام را بفروشم و بدبخت شدم، زنم من را ترک کرد. از آن به بعد تنها زندگی می‌کردم.


  • پدر و مادر مژگان برای تو درخواست قصاص کرده‌اند و مصر هستند، حکم را اجرا کنند. از این موضوع خبر دارید؟

بله، می‌دانم. اما از آنها خواهش می‌کنم بیشتر به موضوع فکر کنند. من عاشق مژگان بودم، او را دوست داشتم. اگر حالم بد نمی‌شد که او را نمی‌کشتم و با مژگان ازدواج می‌کردم و با هم خوشبخت می‌شدیم، اما مژگان مشکلاتی داشت که پدر و مادرش در آن مقصر بودند. آنها به جای قصاص من، باید به این فکر کنند که چقدر در بدبختی دخترشان دخالت داشتند.


  • مگر پدر و مادر مژگان چه کرده ‌بودند که تو آنها را مقصر می‌دانستید؟

پدر مژگان به خاطر خلافکاری‌هایش در زندان بود و این دختر تنها بزرگ شده‌ بود، مادرش هم مراقب او نبود. مژگان می‌گفت وقتی جوان ‌بوده چند نفر به او تعرض کرده‌اند، مادرش این موضوع را می‌دانست، اما سکوت کرده بود. خب این مادر باید خود را در ایجاد مشکلات مژگان دخیل بداند.


  • اما به نظر می‌رسد کسی که بیش از همه بر این قصاص پافشاری دارد برادر مژگان است.

بله. او یکبار به من حمله کرد و کتکم زد، اما او هم در مورد مژگان مقصر است، یکبار با او به خانه من نیامد تا ببیند اصلا من کی هستم. حالا این آدم‌ها مدعی هستند، البته من به پدر و مادر مژگان تسلیت می‌گویم. هیچ‌کدام از این اتفاقات دلیل محکمی برای این‌که دختری کشته شود نیست. مژگان دختر خوبی بود و من نباید به او شک می‌کردم. در تمام مدتی که با هم بودیم سعی می‌کردم از او حمایت کنم. مژگان لیاقت بهترین‌ها را داشت. از کاری که کرده‌ام پشیمان هستم. امیدوارم اولیای‌دم قبول کنند من بیمار هستم و من را ببخشند. آنها اگر بدانند من چه زندگی‌ای داشتم که به اینجا رسیدم، حتما من را می‌بخشند. سال‌های جوانی‌ام به خاطر این‌که یک عقرب سیاه من را نیش زد مرتب داروهای بسیار قوی مصرف می‌کردم و همین باعث شد پوکی استخوان بگیرم. زنم ترکم کرد و من بیمار روانی شدم و سال‌های زیادی را تنها زندگی کردم. درخواست می‌کنم به خاطر سختی‌هایی که کشیدم من را ببخشند. قسم می‌خورم مژگان را دوست داشتم و از همه بیشتر من در این مرگ عزادار هستم.



توصیه عملی 9

واژه‌هایی را که بار منفی برای فرد بیمار دارند و احتمال درمان و بازگشت او را کم می‌کنند، باید به صورتی غیر نگران کننده و غیر حساس به کار برد. این گونه واژه ها باید در قالبی باشند که برداشت غیر قابل بازگشت بودن و تاسف بار بودن بیماری برای افراد ایجاد نشود.


به عنوان نمونه می‌توان به گزارشی اشاره کرد، که گزارش‌گر با روایت داستان زندگی آدم‌هایی که در یک بیمارستان روانی برای مدت‌های «طولانی» بستری هستند، اینگونه نشان داده بود که امیدی به بازگشت آنها به جامعه وجود ندارد. بخش‌هایی از این گزارش به شرح ذیل است:

سرگذشت نخبگان روان‌پریش

این مرد 41 سال است که در بیمارستان روانی حضور دارد، پیرمرد از پرسنل بیمارستان نیست، او دبیری است که بد روزگار او را به این بیمارستان آورده، لیسانس فلسفه دارد، کلی دانش‌آموز تربیت کرده و امروز هر کدام از آن دانش‌آموزان برای خودشان کسی شده‌اند، ولی این پیرمرد، این گوشه، در بیمارستان روانی... !

... نفر 24 کنکور

در یکی از اتاق‌‌‌ها، مرد میانسالی که بشدت چاق است، نزدیک تلویزیون نشسته و به اخبار گوش می‌دهد. دکتر رضاعی را که می‌بیند، از او می‌‌خواهد وسایل ارتباطی را بیشتر کند. دکتر رضاعی نگاهش می‌کند و می‌گوید: «تلویزیون که داری، رادیو هم داری، دیگر چه می‌خواهی؟ اصلاً برای چه می‌خواهی؟» می‌گوید: «می‌خواهم از جریان آزاد اطلاعات برخوردار باشم.» اسمش تقی است، به او می‌گویند: «تقی دیجیتال» پزشک معالجش آرام در گوشم توضیح می‌دهد که تقی در دهه 60 ، نفر 24 کنکور سراسری شده است. باور نمی‌کنم ولی قسم می‌خورد، از پرستاری که آن گوشه ایستاده می‌پرسم و او هم تأیید می‌کند. تقی لبریز از اطلاعات و معلومات عمومی و تخصصی است، از سیاست حرف می‌زند و چقدر هم خوب حرف می‌زند، جزییات اتفاقات مختلف 4 دهه اخیر را تحلیل می‌کند و می‌خواهد مثال بیاورد به پرستاری می‌گوید: «می‌شود لطفاً لپ تاپ مرا بیاورید؟» فکر می‌کنم توهم زده است ولی چند ثانیه بعد لپ‌تاپش را باز می‌کند و به وسیله اطلاعات داخل آن مثال‌هایش را به صورت مستند توضیح می‌دهد. تقی دیجیتال، آدم باهوشی است، این که چه اتفاقی افتاده تا ما در کنار او، در بیمارستان روانی بنشینیم متوجه نمی‌شویم، ولی شاید اگر تقی دچار این مشکل نمی‌شد حالا یک آدم موفق بود، آدمی که با این هوش سرشار و این اطلاعات فوق‌العاده می‌توانست باری از دوش مردم جامعه بردارد.... (این گزارش تفصیلی است)



توصیه عملی 10

برای استفاده از عکس ظرافت لازم را به کار ببرید، یک بیمار روانی لزوما ظاهری پریشان ندارد؛ آشفته حال نیست و ظاهرش مانند هر انسان معمولی دیگر است.





***
پي‌نوشت: اصل اين نوشته در مقاله‌اي مشترك با استادم دكتر هادي خانيكي در همايش سلامت روان و رسانه ارائه شده است. اصل مقاله را اينجا ببينيد.

هیچ نظری موجود نیست: