پدرام الوندی، روزنامهنگار و پژوهشگر در حوزه روزنامهنگاری شهروندی است. اگرچه او بهواسطه انتشار ماهنامه داخلی سازمان هلال احمر ایران، گرداننده نخستین رسانه بشردوستانه ایران بهشمار میآید، اما تخصص او در مطالعات شهروندخبرنگاری و پژوهش در حوزه رسانههای کوچک با کاربران بسیار است. از الوندی تاکنون مقالات و کتابهای متعددی به چاپ رسیده که مهمترین آنها در این باره، دو کتاب با با نامهای «روزنامهنگاری شهروندی» و «روزنامهنگاری شبکهای» است. روزنامهنگاری شهروندی نوعی روزنامهنگاری است که توسط حرفهایها تولید نمیشود، اما کسانی آن را تولید میکنند که بیرون از سازمانهای رسانههای جریان اصلی هستند. «شهروندان روزنامهنگار» معمولا آموزش کمی دیدهاند یا فاقد مهارتهای حرفهای روزنامهنگاران هستند، اما بهعنوان یک شهروند، عضو اجتماع فعال یا هوادار، مینویسند و گزارش میدهند. آنها تولیدکنندگان آماتور رسانه هستند. این کتاب تلاش میکند از میان منابع موجود و در دسترس، گوشهای از انبوه مباحث و مفاهیم روزنامهنگاری شهروندی در تمام دنیا را مطرح و راهی برای ورود خوانندگان به دنیایی تازه را فراهم کند. در گفتوگوی زیر ابعاد و زوایای مختلف روزنامهنگاری و خبرنگاری شهروندی با محوریت شبکههای اجتماعی، مورد بررسی قرار گرفته است.
ظهور خبرنگار شهروندها دردوران معاصر محصول چه تحولاتی بود؟
تعریف مدرنی که ما از روزنامهنگاری یا خبرنگاری شهروندی سراغ داریم به بعد از توسعه و فراگیری و مردمی شدن اینترنت برمیگردد؛ چراکه توسعه اینترنت برای اولین بار به افراد عادی امکان دسترسی به فضاهای جدید را می داد و برای آنها امکان حرف زدن و دیده و شنیده شدن را فراهم میکرد. با اولین موجهای فراگیری اینترنت در دنیا با ظهور سایتهایی مثل Indy media که مخالفان جهانی شدن آن را سازماندهی میکردند، روزنامهنگاری شهروندی کنشگر شکل گرفت. این افراد این سایتها را پایهگذاری کرده و از بستر اینترنت برای یک نوع همافزایی، انتقال اطلاعات و همنوایی استفاده کردند. به همین دلیل هر جای دنیا که اعلام میشد نشستی مرتبط با جهانی شدن برگزار میشود، گردانندگان این سایت میتوانستند به سرعت سازماندهی کرده و تظاهراتی را در محل برگزاری این نشست برگزار کنند. همه اینها بهخاطر استفاده خوبی که از بستر اینترنت می کردند، شعارها و رویکردهای یکپارچه داشتند که در آنجا چکش میخورد و صیقل پیدا میکرد و بعد عملا میتوانستند در زمانی کوتاه خود را برای تظاهرات اینترنتی آماده کنند. قاعدتا با گسترش و فراگیرتر شدن اینترنت این اتفاقها نیز عمومیتر و مردمیتر شد؛ اما به همین شدت نیز تغییراتی در آن رخ داد. اگر بخواهیم تقسیمبندی کلی از حضور شهروندان در اینترنت داشته باشیم میتوان آن را در چهار هسته اصلی دید؛ هسته اصلی، پایهای و محوری که من فکر میکنم خیلی ارزشمند است و ما وقتی از روزنامهنگاری شهروندی صحبت میکنیم میتوان گفت معنی آن را در این هسته میبینیم وب سایتهایی هستند که توسط شهروندان عادی راه میافتند و دنبال یک فضای جدی در فضای واقعی یا آف لاین هستند یعنی یک تشکل، جماعت هم فکر و گروه هم هدفی وجود دارند که از فرصت شبکههای اجتماعی یا رسانههای اجتماعی و در مجموع میتوان گفت اینترنت برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
چه طیف افراد از این رسانهها بیشترین استفاده را میکنند؟
در هسته دوم کسانی هستند که از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند یعنی به شبکههای اجتماعی که متعلق به شرکتهای فراملی است وارد شده، آنجا مینویسند، لایک میکنند و اطلاعات و اخبار، دیدهها و شنیدهها و اخبار رسانهها را به اشتراک میگذارند اما در واقع زمین بازی متعلق به آنها نیست، متعلق به فیسبوک و توییتر و... است. تا پیش از ظهور ابزارهای موبایلی میگفتیم که هسته سوم متعلق به تالارهای گفتوگو، چترومها، گوگل تاک و فضاهایی است که افراد با یکدیگر صحبت میکنند و امروز ابزارهای موبایلی هم به آن اضافه شدهاند هسته چهارم رسانههای شخصی مانند وبلاگها هستند. در این چهار هسته افراد فعال هستند و حضور دارند و این حضور نیز آثاری دارد. یک نکته خیلی مهم این است که طبق تجربه تاریخی، معمولا حضوری در فضای مجازی منجر به یک اتفاق جدی شده و منشأ اثر واقع میشود که در همان وب سایتهای کنشگر انجام گرفته یعنی تجربههای جهانی و موارد متعدد نشان میدهد که این سایتها توانستهاند بهخاطر اینکه پشت آنها یک عقبه اجتماعی قوی وجود داشته است روی دستور کار سیاسی و رسانههای جریان اصلی اثرگذار باشند، اما به مرور مثل تجربه کشورهایی که در بهار عربی دخیل بودند دیدیم که شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر نیز موثر شده و بستر فعالیتهای آفلاین شدند، اما عملا بهخاطر اینکه این شبکهها مالکیت مشخصی دارند خوشبینی نسبت به آثار آنها را باید با احتیاط مطرح کرد و از جنبههای مثبت آنها با احتیاط بیشتری صحبت کرد، چراکه به هر حال آنها در موقعیتهای خاص میتوانند کارکرد خود را از دست بدهند..
شهروند خبرنگاران در این بسترهای جدید چه تحولاتی را در حوزه رسانه رقم زدهاند؟
تفاوتی که بین شهروند خبرنگاران و خبرنگاران عادی وجود دارد این است که حرفه و وظیفه خبرنگار برای او امکان آموزش دیدن در این عرصه را فراهم میکند؛ بنابراین محوریت در کار او تولید است کما اینکه نسل اول شهروند خبرنگار کنشگر که مخالفان سیاسی حکومتها، فعالان محیط زیست یا مخالفان جهانی شدن بودند نیز همین گونه بودند و فعالیت آنها در راستای این بود که بتوانند محتوایی را متناسب با اهداف خود تولید کنند، یعنی کنشهای آنها هدفمند بود. اما در حالت کلی و به خصوص با گسترش شبکههای اجتماعی و ابزارهای موبایلی که در حال حاضر ما به شکل خیلی جدی با آنها سر و کار داریم بیشتر به سمتی میرویم که شهروندان بهعنوان اشتراک تجربیات روزمره یا زیسته خود از آنها استفاده میکنند؛ یعنی مسالهای که در بحث شهروند خبرنگار جدی میشود تجربه زیسته است بهطور مثال حادثهای اتفاق میافتد؛ شما عکس گرفته و توسط ابزارهای موبایلی خیلی سریع به اشتراک میگذارید و شاید خیلی زودتر از اینکه یک رسانه بزرگ به این نقطه برسد مطلبی که شما به اشتراک گذاشتهاید دیده شود و شاید بعد دیگران عکسهای جدیتر، دقیقتر و حرفهایتر از آن را ببینند؛ یعنی مردم با همین اشتراک تجربه زیسته خود از طریق ابزارهای موبایلی و شبکههای اجتماعی عملا به گسترش آن کمک کردهاند. اگر برای این امر نیز بخواهیم مدلی را در نظر بگیریم، در مدلهای سنتی ارتباطات مدلهایی مثل خطی یا دومرحلهای و غیره داشتیم اما در حال حاضر با مدلهای دایرهای روبهرو هستیم که در هسته این دایره نیز منابع خبری قرار دارند مثل چهرههای سرشناس سیاسی، هنرمندان یا فوتبالیستها یا بهعبارتی سلبریتیها یا افرادی که خود به خود موجب ایجاد یک خبر برای ما هستند یا ارزش خبری دارند، اما در این دایره دیگر تنها روزنامهنگاران نیستند که با آنها سر و کار دارند بلکه هم با روزنامهنگاران در ارتباط هستند و هم در کنار آن، در بسترهای مختلف مجازی مثل شبکههای اجتماعی، وبسایتها و وبلاگها مثل توییتر که در حال حاضر خیلی متداول شده با شهروندان ارتباط دارند.
در یک دوره سیاستمداران، هنرمندان یا فوتبالیستها وبلاگ داشتند اما اکنون در توییتر فعالیت دارند و عملا پیام خود را هم برای رسانهها میفرستند و هم برای مردم، مثل وزیر امور خارجه ایران که وقتی مطلبی را توییت میکند شما همزمان با خبرنگار آسوشیتدپرس این توییت را میبینید حتی ممکن است بهعنوان یک شهروند چند دقیقه زودتر ببینید و آن را به اشتراک بگذارید. نکته این است که این زیست بوم خبر یا اقلیم جریان اطلاعرسانی تغییر کرده و تبدیل به یک ساختار دایرهای شده است؛ زیرا شما دوباره روی آن دیتایی که مستقل از منبع خبری گرفتهاید فیدبک میدهید و برخی اوقات میبینید که رسانههای جریان اصلی روی این فیدبکها گزارش تهیه میکنند. پیش از این آنها به ما اطلاعات میدادند و ما روی آن فیدبک میدادیم اما در حال حاضر ما راجع به موضوعی صحبت میکنیم و آنها تازه میگویند بازتاب بهطور مثال یکی از پستهای ظریف در شبکههای اجتماعی چگونه بوده است؛ یعنی خود این زیست بوم گاهی برای این رسانهها دستمایهای میشود تا کسانی که فرصت نداشتهاند کل فضا را ببینند نیز از موضوع اطلاع پیدا کنند. پس میبینیم که این فراگیری فناورانه، گسترش و بهبود دسترسی به اینترنت و بالاخره سواد فناورانه به نسبت افزایش پیدا کرده و افراد زیادی میتوانند با درجات متفاوتی از مهارت از این دستگاهها استفاده کنند. این امر به گسترش این فضا کمک زیادی کرده و عملا فضای روزنامهنگاری حرفهای را تغییر داده و به سمت پدیده روزنامهنگاری شبکهای حرکت کرده است.
فکر میکنید کاربران شبکههای اجتماعی که خود هم تهیهکننده و هم مصرفکننده اطلاعات و اخبار در این فضا هستند تا چه حد به این شبکهها اعتماد دارند؟
در ارتباطات یک بحث جدی به نام سواد رسانهای وجود دارد. یکی از مسائل اصلی در این بحث این است که به چه اخبار و مطالبی اعتماد کنیم و به چه اطلاعاتی اعتماد نکنیم. این یک مساله ایرانی نیست به این معنا که این گونه نیست که فقط ما در ایران با آن مواجه باشیم بلکه جهانی است و ما بالاخره وارد یک اقلیم جدید شدهایم و این اقلیم جدید دیگر چارچوبهای بسته، مشخص و غیرمنعطف روزنامهنگاری را ندارد که باید خبر را چک کرد و مسوولیت خبر را بر عهده گرفت. یک شهروند عادی نیز میتواند تولیدکننده و ناقل خبر باشد، اما یک بحث بسیار جدی مهارت روبهرو شدن با این انبوه از محتوا است که قاعدتا بهدلیل سرعت خیلی زیاد گسترش فناوری این مهارت به همان نسبت رشد نکرده است و شاید زمانی و دوره خلأیی لازم باشد تا افراد به جعلی بودن برخی محتواها پی ببرند بنابراین میتوان گفت بهدلیل جدید بودن این تجربه افراد تا حد زیادی به آن اعتماد میکنند یعنی در مرحله اول براساس یک دوره تجربه استفاده یا اعتماد به اقلیم خبر، اعتماد کاذبی نسبت به محتوای این شبکههای اجتماعی و ابزارهای موبایلی وجود دارد اما دوره گذاری طول میکشد تا این افراد به تدریج متوجه این موضوع شوند که هر پیامی قابلیت به اشتراک گذاشته شدن را ندارد بلکه باید پیش از آن راجع به صحت پیام جستوجو کنند. این چیزی است که به اعتقاد من باید ظرف یکی، دو سال آینده به آن برسیم که به شکلی جدیتر با پیامهای این شبکهها روبهرو شده و این زیست بوم جدید را بشناسیم.
شکافهای بین ساحت غیررسمی و ساحت رسمی خبر را چگونه ارزیابی میکنید؟
ساحت غیررسمی همان چیزی است که روزنامهنگاری شهروندی در آن حضور جدی دارد یعنی در حقیقت افراد کوچه و بازار زیست بوم خبر را شکل میدهند، مینویسند، گفتوگو میکنند و گاه نیز به عمد کذب مینویسند. این موج روزنامهنگاری شهروندی با تمام خوشبینیها و بدبینیها نسبت به آن باعث تحولی در تحریریه شد که از آن بهعنوان روزنامهنگاری شبکهای یاد میکنند یعنی گفته میشود یک روزنامهنگار حرفهای روزنامهنگاری است که شبکهای باشد به این معنا که در فضای شبکهای حضور داشته باشد و همه بازیگران دیگر را ببیند، امروزه صرف داشتن ارتباطات خوب با چهرههای سرشناس از شما یک خبرنگار خوب نمیسازد؛ بلکه باید در آن فضای شبکهای باشید، فضا را بشناسید، فیدبکها را ببینید و بهعنوان یک عنصر موثر در رسانه خود از آن استفاده کنید. از طریق این فضا میتوان منابع خبری بهتری را پیدا کرد، جزئیات بیشتری را در رابطه با موضوع گزارش به دست آورد و با مردم نیز ارتباط بهتری برقرار کرد. پس میتوان گفت مرز بین ساحتهای رسمی و غیررسمی بهطور عملی برداشته شده و روزنامهنگار نمیتواند بدون دیدن آن فضای شبکهای فعالیت کند و البته تنها با اتکا به این فضا نیز نمیتواند روزنامهنگاری کند؛ یعنی باید ترکیبی از توانمندیها را برای حضور در این فضا و برای روزنامهنگاری در فضایی که این زیست بوم در آن قرار دارد، داشته باشد؛ بهعبارتی نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود همچنین نمیتوان در آن غرق شد. آن چیزی که فاصله بین ساحت رسمی و غیررسمی ایجاد کرده است چیزی است که از آن بهعنوان روزنامهنگاری شبکهای یا ابر روزنامهنگارها یاد میشود؛ یعنی کسانی که به هر دو حوزه مسلط هستند و فقط روزنامهنگاران پشت میز نشینی نیستند که در چارچوب روزنامه فعالیت میکنند؛ بلکه میتوانند فضای جدیدی از ارتباطات و درک روابط را در همان اقلیم جدید نیز همراه خود داشته باشند.
Read more: http://www.donya-e-eqtesad.com/news/911980/#ixzz3jodnCGjL
ظهور خبرنگار شهروندها دردوران معاصر محصول چه تحولاتی بود؟
تعریف مدرنی که ما از روزنامهنگاری یا خبرنگاری شهروندی سراغ داریم به بعد از توسعه و فراگیری و مردمی شدن اینترنت برمیگردد؛ چراکه توسعه اینترنت برای اولین بار به افراد عادی امکان دسترسی به فضاهای جدید را می داد و برای آنها امکان حرف زدن و دیده و شنیده شدن را فراهم میکرد. با اولین موجهای فراگیری اینترنت در دنیا با ظهور سایتهایی مثل Indy media که مخالفان جهانی شدن آن را سازماندهی میکردند، روزنامهنگاری شهروندی کنشگر شکل گرفت. این افراد این سایتها را پایهگذاری کرده و از بستر اینترنت برای یک نوع همافزایی، انتقال اطلاعات و همنوایی استفاده کردند. به همین دلیل هر جای دنیا که اعلام میشد نشستی مرتبط با جهانی شدن برگزار میشود، گردانندگان این سایت میتوانستند به سرعت سازماندهی کرده و تظاهراتی را در محل برگزاری این نشست برگزار کنند. همه اینها بهخاطر استفاده خوبی که از بستر اینترنت می کردند، شعارها و رویکردهای یکپارچه داشتند که در آنجا چکش میخورد و صیقل پیدا میکرد و بعد عملا میتوانستند در زمانی کوتاه خود را برای تظاهرات اینترنتی آماده کنند. قاعدتا با گسترش و فراگیرتر شدن اینترنت این اتفاقها نیز عمومیتر و مردمیتر شد؛ اما به همین شدت نیز تغییراتی در آن رخ داد. اگر بخواهیم تقسیمبندی کلی از حضور شهروندان در اینترنت داشته باشیم میتوان آن را در چهار هسته اصلی دید؛ هسته اصلی، پایهای و محوری که من فکر میکنم خیلی ارزشمند است و ما وقتی از روزنامهنگاری شهروندی صحبت میکنیم میتوان گفت معنی آن را در این هسته میبینیم وب سایتهایی هستند که توسط شهروندان عادی راه میافتند و دنبال یک فضای جدی در فضای واقعی یا آف لاین هستند یعنی یک تشکل، جماعت هم فکر و گروه هم هدفی وجود دارند که از فرصت شبکههای اجتماعی یا رسانههای اجتماعی و در مجموع میتوان گفت اینترنت برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
چه طیف افراد از این رسانهها بیشترین استفاده را میکنند؟
در هسته دوم کسانی هستند که از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند یعنی به شبکههای اجتماعی که متعلق به شرکتهای فراملی است وارد شده، آنجا مینویسند، لایک میکنند و اطلاعات و اخبار، دیدهها و شنیدهها و اخبار رسانهها را به اشتراک میگذارند اما در واقع زمین بازی متعلق به آنها نیست، متعلق به فیسبوک و توییتر و... است. تا پیش از ظهور ابزارهای موبایلی میگفتیم که هسته سوم متعلق به تالارهای گفتوگو، چترومها، گوگل تاک و فضاهایی است که افراد با یکدیگر صحبت میکنند و امروز ابزارهای موبایلی هم به آن اضافه شدهاند هسته چهارم رسانههای شخصی مانند وبلاگها هستند. در این چهار هسته افراد فعال هستند و حضور دارند و این حضور نیز آثاری دارد. یک نکته خیلی مهم این است که طبق تجربه تاریخی، معمولا حضوری در فضای مجازی منجر به یک اتفاق جدی شده و منشأ اثر واقع میشود که در همان وب سایتهای کنشگر انجام گرفته یعنی تجربههای جهانی و موارد متعدد نشان میدهد که این سایتها توانستهاند بهخاطر اینکه پشت آنها یک عقبه اجتماعی قوی وجود داشته است روی دستور کار سیاسی و رسانههای جریان اصلی اثرگذار باشند، اما به مرور مثل تجربه کشورهایی که در بهار عربی دخیل بودند دیدیم که شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر نیز موثر شده و بستر فعالیتهای آفلاین شدند، اما عملا بهخاطر اینکه این شبکهها مالکیت مشخصی دارند خوشبینی نسبت به آثار آنها را باید با احتیاط مطرح کرد و از جنبههای مثبت آنها با احتیاط بیشتری صحبت کرد، چراکه به هر حال آنها در موقعیتهای خاص میتوانند کارکرد خود را از دست بدهند..
شهروند خبرنگاران در این بسترهای جدید چه تحولاتی را در حوزه رسانه رقم زدهاند؟
تفاوتی که بین شهروند خبرنگاران و خبرنگاران عادی وجود دارد این است که حرفه و وظیفه خبرنگار برای او امکان آموزش دیدن در این عرصه را فراهم میکند؛ بنابراین محوریت در کار او تولید است کما اینکه نسل اول شهروند خبرنگار کنشگر که مخالفان سیاسی حکومتها، فعالان محیط زیست یا مخالفان جهانی شدن بودند نیز همین گونه بودند و فعالیت آنها در راستای این بود که بتوانند محتوایی را متناسب با اهداف خود تولید کنند، یعنی کنشهای آنها هدفمند بود. اما در حالت کلی و به خصوص با گسترش شبکههای اجتماعی و ابزارهای موبایلی که در حال حاضر ما به شکل خیلی جدی با آنها سر و کار داریم بیشتر به سمتی میرویم که شهروندان بهعنوان اشتراک تجربیات روزمره یا زیسته خود از آنها استفاده میکنند؛ یعنی مسالهای که در بحث شهروند خبرنگار جدی میشود تجربه زیسته است بهطور مثال حادثهای اتفاق میافتد؛ شما عکس گرفته و توسط ابزارهای موبایلی خیلی سریع به اشتراک میگذارید و شاید خیلی زودتر از اینکه یک رسانه بزرگ به این نقطه برسد مطلبی که شما به اشتراک گذاشتهاید دیده شود و شاید بعد دیگران عکسهای جدیتر، دقیقتر و حرفهایتر از آن را ببینند؛ یعنی مردم با همین اشتراک تجربه زیسته خود از طریق ابزارهای موبایلی و شبکههای اجتماعی عملا به گسترش آن کمک کردهاند. اگر برای این امر نیز بخواهیم مدلی را در نظر بگیریم، در مدلهای سنتی ارتباطات مدلهایی مثل خطی یا دومرحلهای و غیره داشتیم اما در حال حاضر با مدلهای دایرهای روبهرو هستیم که در هسته این دایره نیز منابع خبری قرار دارند مثل چهرههای سرشناس سیاسی، هنرمندان یا فوتبالیستها یا بهعبارتی سلبریتیها یا افرادی که خود به خود موجب ایجاد یک خبر برای ما هستند یا ارزش خبری دارند، اما در این دایره دیگر تنها روزنامهنگاران نیستند که با آنها سر و کار دارند بلکه هم با روزنامهنگاران در ارتباط هستند و هم در کنار آن، در بسترهای مختلف مجازی مثل شبکههای اجتماعی، وبسایتها و وبلاگها مثل توییتر که در حال حاضر خیلی متداول شده با شهروندان ارتباط دارند.
در یک دوره سیاستمداران، هنرمندان یا فوتبالیستها وبلاگ داشتند اما اکنون در توییتر فعالیت دارند و عملا پیام خود را هم برای رسانهها میفرستند و هم برای مردم، مثل وزیر امور خارجه ایران که وقتی مطلبی را توییت میکند شما همزمان با خبرنگار آسوشیتدپرس این توییت را میبینید حتی ممکن است بهعنوان یک شهروند چند دقیقه زودتر ببینید و آن را به اشتراک بگذارید. نکته این است که این زیست بوم خبر یا اقلیم جریان اطلاعرسانی تغییر کرده و تبدیل به یک ساختار دایرهای شده است؛ زیرا شما دوباره روی آن دیتایی که مستقل از منبع خبری گرفتهاید فیدبک میدهید و برخی اوقات میبینید که رسانههای جریان اصلی روی این فیدبکها گزارش تهیه میکنند. پیش از این آنها به ما اطلاعات میدادند و ما روی آن فیدبک میدادیم اما در حال حاضر ما راجع به موضوعی صحبت میکنیم و آنها تازه میگویند بازتاب بهطور مثال یکی از پستهای ظریف در شبکههای اجتماعی چگونه بوده است؛ یعنی خود این زیست بوم گاهی برای این رسانهها دستمایهای میشود تا کسانی که فرصت نداشتهاند کل فضا را ببینند نیز از موضوع اطلاع پیدا کنند. پس میبینیم که این فراگیری فناورانه، گسترش و بهبود دسترسی به اینترنت و بالاخره سواد فناورانه به نسبت افزایش پیدا کرده و افراد زیادی میتوانند با درجات متفاوتی از مهارت از این دستگاهها استفاده کنند. این امر به گسترش این فضا کمک زیادی کرده و عملا فضای روزنامهنگاری حرفهای را تغییر داده و به سمت پدیده روزنامهنگاری شبکهای حرکت کرده است.
فکر میکنید کاربران شبکههای اجتماعی که خود هم تهیهکننده و هم مصرفکننده اطلاعات و اخبار در این فضا هستند تا چه حد به این شبکهها اعتماد دارند؟
در ارتباطات یک بحث جدی به نام سواد رسانهای وجود دارد. یکی از مسائل اصلی در این بحث این است که به چه اخبار و مطالبی اعتماد کنیم و به چه اطلاعاتی اعتماد نکنیم. این یک مساله ایرانی نیست به این معنا که این گونه نیست که فقط ما در ایران با آن مواجه باشیم بلکه جهانی است و ما بالاخره وارد یک اقلیم جدید شدهایم و این اقلیم جدید دیگر چارچوبهای بسته، مشخص و غیرمنعطف روزنامهنگاری را ندارد که باید خبر را چک کرد و مسوولیت خبر را بر عهده گرفت. یک شهروند عادی نیز میتواند تولیدکننده و ناقل خبر باشد، اما یک بحث بسیار جدی مهارت روبهرو شدن با این انبوه از محتوا است که قاعدتا بهدلیل سرعت خیلی زیاد گسترش فناوری این مهارت به همان نسبت رشد نکرده است و شاید زمانی و دوره خلأیی لازم باشد تا افراد به جعلی بودن برخی محتواها پی ببرند بنابراین میتوان گفت بهدلیل جدید بودن این تجربه افراد تا حد زیادی به آن اعتماد میکنند یعنی در مرحله اول براساس یک دوره تجربه استفاده یا اعتماد به اقلیم خبر، اعتماد کاذبی نسبت به محتوای این شبکههای اجتماعی و ابزارهای موبایلی وجود دارد اما دوره گذاری طول میکشد تا این افراد به تدریج متوجه این موضوع شوند که هر پیامی قابلیت به اشتراک گذاشته شدن را ندارد بلکه باید پیش از آن راجع به صحت پیام جستوجو کنند. این چیزی است که به اعتقاد من باید ظرف یکی، دو سال آینده به آن برسیم که به شکلی جدیتر با پیامهای این شبکهها روبهرو شده و این زیست بوم جدید را بشناسیم.
شکافهای بین ساحت غیررسمی و ساحت رسمی خبر را چگونه ارزیابی میکنید؟
ساحت غیررسمی همان چیزی است که روزنامهنگاری شهروندی در آن حضور جدی دارد یعنی در حقیقت افراد کوچه و بازار زیست بوم خبر را شکل میدهند، مینویسند، گفتوگو میکنند و گاه نیز به عمد کذب مینویسند. این موج روزنامهنگاری شهروندی با تمام خوشبینیها و بدبینیها نسبت به آن باعث تحولی در تحریریه شد که از آن بهعنوان روزنامهنگاری شبکهای یاد میکنند یعنی گفته میشود یک روزنامهنگار حرفهای روزنامهنگاری است که شبکهای باشد به این معنا که در فضای شبکهای حضور داشته باشد و همه بازیگران دیگر را ببیند، امروزه صرف داشتن ارتباطات خوب با چهرههای سرشناس از شما یک خبرنگار خوب نمیسازد؛ بلکه باید در آن فضای شبکهای باشید، فضا را بشناسید، فیدبکها را ببینید و بهعنوان یک عنصر موثر در رسانه خود از آن استفاده کنید. از طریق این فضا میتوان منابع خبری بهتری را پیدا کرد، جزئیات بیشتری را در رابطه با موضوع گزارش به دست آورد و با مردم نیز ارتباط بهتری برقرار کرد. پس میتوان گفت مرز بین ساحتهای رسمی و غیررسمی بهطور عملی برداشته شده و روزنامهنگار نمیتواند بدون دیدن آن فضای شبکهای فعالیت کند و البته تنها با اتکا به این فضا نیز نمیتواند روزنامهنگاری کند؛ یعنی باید ترکیبی از توانمندیها را برای حضور در این فضا و برای روزنامهنگاری در فضایی که این زیست بوم در آن قرار دارد، داشته باشد؛ بهعبارتی نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود همچنین نمیتوان در آن غرق شد. آن چیزی که فاصله بین ساحت رسمی و غیررسمی ایجاد کرده است چیزی است که از آن بهعنوان روزنامهنگاری شبکهای یا ابر روزنامهنگارها یاد میشود؛ یعنی کسانی که به هر دو حوزه مسلط هستند و فقط روزنامهنگاران پشت میز نشینی نیستند که در چارچوب روزنامه فعالیت میکنند؛ بلکه میتوانند فضای جدیدی از ارتباطات و درک روابط را در همان اقلیم جدید نیز همراه خود داشته باشند.
Read more: http://www.donya-e-eqtesad.com/news/911980/#ixzz3jodnCGjL
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر