بسمالله الرحمن الرحیم
در روزهایی کنار هم جمع شدهایم که معجزه گفتوگو و شناخت ساختارمند از سازوکارهای نظام جهانی، ایران را از فضای تهدید و تحریم و انزوا دور کرده و به بازیگر فعال و مؤثر در فرآیندی واقعی برای حل مسأله تبدیل کرده است.
در این شرایط نیازمند شناختی منطقی، و حضوری فعالانه در عرصههای مختلف هستیم. در حوزه فضای مجازی که موضوع صحبت کوتاه بنده است، به نظر میرسد که با مسألهای سهل و ممتنع روبرو هستیم. سهل است زیرا به نظر میرسد شناخت و درک خوبی در میان مدیران دولت تدبیر و امید نسبت به فضای مجازی وجود دارد. شماری از مدیران ارشد دولت از شبکههای اجتماعی استفاده مؤثر میکنند. وجود چنین نگاهی به رسانه به صورت عام و شبکههای اجتماعی فراملیتی و فراگیر جهانی به صورت خاص، کار را برای ارائه پیشنهادهای بعدی آسان میکند. اما همین موضوع به ظاهر سهل، وقتی به عرصه اجرایی میرسد، با دشواریهایی نیز روبرو میشود. وقتی که میبینیم دسترسی به بسیاری از ابزارهای فراگیر جهانی که بستری برای حضور و کنش مردم عادی هستند، در ایران محدود شده است و اختلاف نظرهایی جدی درباره شیوه روبرو شدن با آنها وجود دارد. با توجه به هرم جمعیتی ایران و چیرگی جمعیت جوان، به عنوان پیشگامان پذیرش نوآوریها، باید توجه کرد این شکاف سهل و ممتنع، بیش از همه، جوانان و زندگی روزمره آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
بر همین اساس مهمترین اولویتهای فضای مجازی در فضای پساتحریم را میتوان اینگونه برشمرد:
1- تجربه آقای ظریف نشان داد که زندگی جزیرهای در فضای مجازی ممکن نیست. مگر میشد و میشود که با نسخه محلی و بومیشده توییتر و فیسبوک این موج خبری گسترده را، آنگونه که ایشان انجام میدادند، هدایت کرد؟ جوانان ایران، به عنوان مهمترین طیف حامیان گفتوگوهای ایران و غرب نیاز دارند تا برای برقرار ارتباط مؤثر با جهان به صورت قانونی در فضاهای فراملیتی و فراگیر جهانی حضور داشته باشند، همانگونه که حضور وزیر امورخارجه و شماری از مقامهای دولتی در این حوزهها آثار مثبتی در پی داشته است.
2- بر همین اساس میتوان گفت که ابتنای سیاستهای فیلترینگ در ایران بر بیاعتمادی به جامعه و جوانان است. با مسدودسازی شبکههای اجتماعی و ابزارهای موبایلی و قطع پیاپی مسیرهای ارتباطی، هجرت کاربران به فضایی جدید یا استفاده از ابزارهای عبور از فیلترینگ به یک رویه بیپایان و دور باطل تبدیل شده است.
3- روی دیگر سکه مسدودسازی و فیلترینگ، تحریمهای جهانی برای کاربران ایرانی است. این خوشبینی وجود دارد که با برچیدن تحریمها، خدماتی که شرکتهای بینالمللی به صورت روتین و غالبا رایگان در اختیار کاربرانشان قرار میدهند و برای ما در ایران ممنوع است برچیده شوند، ولی به نظر میرسد با توجه به حجم بالای مشارکت و حضور کاربران ایرانی در این زیرساختها نیاز به مطالبهای ملی و دولتی براي احقاق حق كاربران ايراني در این حوزه وجود داشته باشد.
4- گشایشهای مطالبه شده پیشین البته پشتوانههای دیگری نیز نیاز دارند. تجربه زیسته ما در شبکههای اجتماعی و ابزارهای موبایلی نشان میدهد که منطق روابط در این فضاها همچون جامعه امروز ما دچار آشفتگی است و راهبرد گفتوگو به عنوان یک راهحل و به عنوان هدف، در آنها ضعیف است. به همین دلیل علاوه بر گشایش در مسأله فيلترينگ و تحريم فضاي مجازي که پايه زیست سالم در این فضاهاست، به صورت جدی به آموزش سواد رسانهای با هدف پیشبرد گفتوگو در فضاهای جدید نیازمندیم. آموزش سواد رسانهای به جوانان میتواند مقدمه اتنقال این آموزش به سایر اقشار و گروههای سنی جامعه نیاز باشد. نیازی که شاید وزارت ورزش و جوانان بتواند به عنوان بازیگر مؤثر این حوزه به آن بپردازد.
متشكرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر