ایران از سال ۱۳۶۸ به شبکه بیتنت وصل شد. بیتنت یک شبکه دانشگاهی بود و با ظهور اینترنت به سرعت از دور خارج شد. در ایران نیز مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات، پیشگام استفاده از فناوری ارتباطی بیتنت و پس از آن اینترنت بود. سیاوش شهشهانی از کارشناسان این پژوهشگاه درباره نخستین آشنایی ایرانیان با شبکه بیننت میگوید:
سال ۶۸ بود که مرکز تحقيقات فيزيک نظری و ریاضیات افتتاح شد. در آن سالها بود که استادهای دانشگاه که به خارج سفر میکردند و برمیگشتند، تعريف میکردند که در خارج پديدهای بهنام ايميل راه افتاده که به وسيله آن مردم با هم در ارتباط هستند و با هم مقاله مشترک مینويسند و بحثهای تحقيقاتی انجام میشود. خلاصه در جو ايران صحبتش بود و بعضی از ما که فرصت مطالعاتی میرفتيم آنرا میديديم. من خودم سال ۶۷ که براي فرصت مطالعاتی به ايتاليا رفته بودم از ايميل استفاده میکردم. وقتی مرکز راه افتاد يکی از اولين چيزهايی که ما به آن فکر کرديم اين بود که حالا که قرار است اينجا مرکز تحقيقات باشد و به دانشگاهيان و استادان دانشگاه خدمات بدهد اين تسهيلات را هم براي آنها فراهم کنيم که از ايميل هم استفاده کنند.
نخستین تماسها برای اتصال ایران به این شبکه دانشگاهی از طریق پرفسور عبدالسلام[1] انجام شده است. عبدالسلام در آن زمان به عنوان برنده جایزه نوبل مرکز تحقیقات جهانی فیزیک نظری عبدالسلام[2] را در تریست[3] ایتالیا بنیان نهاده و همچنین رییس آکادمی علوم جهان سوم[4] بود و رابطه خوبی با مدیران وقت وزارت علوم ایران داشت. به گفته شهشهانی از طریق عبدالسلام ایران به مرکز آکادميک بيتنت اروپا به نام «ارن»[5] معرفی میشود. ایران زمانی به عضویت در این شبکه درآمد که «سی و چند» کشور عضو آن بودند و در منطقه خاورمیانه هند و مصر عضو غیرفعال بودند و حتی پاکستان هم هنوز عضو نبود. شبکه بیتنت اروپا، شمال آفریقا و خاورمیانه را دربرمیگرفت. شهشانی درباره اتصال ایران به این شبکه میگوید:
در ابتدا بهوسيله خط تلفن به شکل دايلآپ به يکی از دانشگاههای کشور اتريش متصل میشديم. بعدا يک خط استيجاری گرفتيم. يک خط اختصاصی با ظرفيت ۹/۶ به دانشگاه وين. دانشگاه وين آنسال به دايره اصلی بکبون[6] شبکه ارن پيوسته بود. هدف اين بود که مرکز وين را توسعه بدهند و همه اروپای شرقی هم به وين متصل شود. يکی از شرايط عضو رسمی شدن در ارن اين بود که خط استيجاری داشته باشيد. ما هم بعد از اينکه از مخابرات با يک هزينه بسيار بالا يک خط استيجاری گرفتيم عضويتمان از اول ژانويه ۱۹۹۳ رسمی شد. اين شروع جريان بود.
مهمترین ضعف بیتنت اتکایش به یک سیستم عامل خاص بود و با رشد و توسعه پروتکلهای TCP-IP همزمان در ایران نیز در کنار بیتنت استفاده از اینترنت رواج یافت و مانند همه دنیا بیتنت در یک دوره زمانی کاملا کنار گذاشته شد. اتصال ایران به شبکه جهانی اینترنت به مرور رشد و توسعه یافت و بر سرعت دسترسی ایران و البته گسترش آن افزوده شد. مانند بسیاری از دیگر نقاط دنیا این شبکه نیز نخست در دانشگاهها و بازرگانی مورد توجه قرار گرفت. همچنین در فروردين ۱۳۷۳ يعني ماه آوریل ۱۹۹۴ بود که دامنه ملی ایران «دات آیآر» با تلاشهای صورت گرفته رسماً در ديتابيس اينترنت ثبت شد.
مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات به عنوان نخستین مرکز دانشگاهی ایران به شبکه بیتنت و پس از آن به شبکه اینترنت متصل شد. غلبه بر برخی موانع اجرایی و مشکلات موجود برای امضای موافقتنامههای مورد نیاز نیز طبیعتا با پیشگامی دکترجواد لاریجانی رییس این مرکز امکانپذیر شد. شهشهانی در اینباره میگوید:
«يکی از شرايط عضويت اين بود که هيچ عضوی نبايد جلوی عبور اطلاعات از کشوری به کشور ديگر را بگيرد که در ايران هيچکس جرئت پذيرفتن اين تعهد را نداشت و اين جسارت آقای لاريجانی بود که اين توافقنامه را امضا کرد».
با وصل شدن ایران به شبکه بیتنت امکان تماس به کمک ایمیل با سایر اعضای شبکه فراهم شد. نخستین ایمیلی هم که زده شد، پیام تشکری بود که در بهمن ماه ۱۳۷۱ از سوی جواد لاریجانی به مسؤولین دانشگاه وین ارسال شد. شاید در آن روز تصورش هم سخت بود که در فاصله ۱۷ سال بعد با توجه به آمارهای جهانی بالغ بر ۲۵میلیون ایرانی به اینترنت دسترسی داشته باشند و تنها در تهران ۱۵۰۰ کافینت وجود دارد .
میان ورود اینترنت به ایران و مردمیشدن استفاده آن فاصله زمانیای بیش از ده سال به چشم میخورد. نخستین وبلاگی که یک ایرانی راه انداخت به نام سلمان جریری[7] ثبت شده است. وی در شانزدهم شهریور سال ۱۳۸۰ برای نخستین بار «وبلاگنویسی» کرد. در آبانماه همان سال، حسین درخشان، نویسنده وبلاگ «سردبیر، خودم»، که او نیز در میان نخستین بلاگرهای فارسی نام خود را ثبت کرده است، در وبلاگ خود راهنمایی برای ساخت وبلاگ در بلاگاسپات[8] منتشر کرد. چند ماه بعد سرويس پرشينبلاگ توسط چند جوان ايراني راهاندازي شد. پرشينبلاگ، يک سرويس رايگان فارسي بود که امکان وبلاگنويسي را براي طيف گستردهتري از کاربران اينترنت فراهم ميکرد. پرشينبلاگ تا مدتها تنها گزينه کاربرانِ با سطح دانش فني پايينتر براي وبلاگنويسي بود؛ همچنین در سال ۱۳۸۲ يک رقيب جدي به نام «بلاگاسکاي» نیز در وب فارسی آغاز به کار کرد. سال 1382 از جهات دیگری هم اهمیت دارد. در این سال برنامههای مدیریت محتوای وبلاگها بهبود یافتند و امکان مدیریت درج نظرات کاربران در سرویسهای وبلاگهای فارسی امکانپذیر شد. همچنین شماری از وبلاگنویسان فارسی که حرفهایتر مینوشتند، از سرویسدهندههای عمومی به دامنههای اختصاصی رفتند.
سال ۱۳۸۲ به جهت محدودیت دسترسی ایجادشده به شماری از وبلاگها از سوی دولت نیز سال مهمی است. در این سال برای نخستین بار دامنه فیلترینگ در ایران به وبلاگها رسید. در تیرماه این سال بود که کاربرانی که از خدمات اینترنتی شرکت پارسآنلاین استفاده میکردند با فیلترینگ همزمان دو سرویسدهنده اصلی وبلاگهای فارسی، یعنی پرشینبلاگ و بلاگاسکای روبرو شدند. البته دامنه اعتراضها به قدری گسترش یافت که وزارت ارتباطات در بیانیهای اعلام کرد که تنها دستور فیلترشدن شماری از وبلاگها داده شده بود و محدودیت دسترسی به همه آنها ناشی از خطای شرکت ارایه دهنده خدمات اینترنتی بوده است، در متن این بیانیه آمده بود:
«براساس ابلاغيه كميته تعيين مصاديق (مصوبات شورايعالي انقلاب فرهنگي) تنها بنا بود تعداد اندكي از هزاران وبلاگ اين سايتها بسته شود، اما شركت پارسآنلاين نسبت به مسدود كردن كل دو سايت نامبرده اقدام كرده كه بلافاصله از سوي وزارت پست و تلگراف و تلفن دستور بازگشايي سايتها صادر و به شركت «پارس آنلاين» نيز تذكر اكيد داده شد، اگر در اعمال مقررات دقت نكند، مستوجب برخورد قانوني است. روابط عمومي وزارت پست و تلگراف و تلفن همچنين وظيفه خود ميداند از كاربران و دارندگان وبلاگهاي اين سايتها به ويژه روزنامهنگاران و نويسندگان ارجمندي كه به دليل خطاي ناكرده اين وزارتخانه، دچار مشكل شده يا به زحمت افتادهاند، پوزش بخواهد و بار ديگر بخش خصوصي را به لزوم دقت در فعاليتهاي ارتباطي خود توجه دهد.».
در دوره اصلاحات، و پس از برخوردهای قضایی با مطبوعات و رسانههای چاپی، به خصوص توقیف دستهجمعی آنها در تاریخ ۱۳۷۹ و همچنین محدودیتهای پایدار بعدی، به مرور گرایشها به استفاده از فضای مجازی به جای فضای حقیقی افزایش یافت. رشد ناگهانی اقبال به وبلاگهای فارسی، زاده همین محدودیتهای موجود در فضای واقعی بود. به مرور وبلاگهای تازه به راه افتاده به محمل اصلی بحثها و نقدهای اصلاحطلبانه تبدیل شدند و اندکی بعد، شورای عالی انقلاب فرهنگی، در سال ۱۳۸۰ مصوبهای را ابلاغ کرد که بر اساس آن کمیتهای با عنوان کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ در کشور ایجاد شد. نخستین محدودیت برای وبلاگهای فارسی همانگونه که پیشتر اشاره شد، در سال ۱۳۸۲ اعمال شد. فعالیتهای این کمیته با تصویب قانون جرایم رایانهای در دیماه ۱۳۸۸جنبههای دقیقتری به خود گرفته است.
کاربران ایرانی در زیست بوم جدید رسانهای
توسعه فضای مجازی و افزایش میزان دسترسی به رسانههای جدید، به شکلگیری فضای جدید گفتوگویی میان رسانهها و مخاطبان آنها منجر شده است. زندگی در جامعه اطلاعاتی به گسترش آگاهیهای عمومی و وسعت حوزه کنشگری منجر شده است. شهروندان امروز در قالب کاربران رسانههای جدید به ابزارهای مختلفی دسترسی دارند که به کمک آنها فعالیتهای اجتماعی و کنشهای فرهنگی و سیاسی را شکل میدهند و صورتهای مختلفی از هویتهای مقاومت را برنامهریزی و ساماندهی میکنند. استفاده از این ابزارها در طول دوره شکلگیری و تکامل آنها متفاوت بوده است اما همواره رشد و توسعه و بهرهگیری از آنها با توجه به نیازهای جامعه شکل گرفته است. در ادامه نحوه فراگیری و استفاده از شماری از این ابزارهای مبتنی بر وب را مرور میکنیم. نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ظهور و بروز هرکدام از این ابزارها دستان کاربران را بیشتر برای بهرهگیری از آنها گشوده است و نمیتوان میان آنها ارزشگذاری کرد.
گفتوگو در فضای آنلاین
نخستین ابزاری که کاربران ایرانی از آن استفاده کردند، امکان گپ آنی[9] در نرمافزارهای گفتوگویی مانند یاهو مسنجر[10] و یا سایتهایی که این امکان را فراهم میکردند، مانند پالتاک[11]، بود. این گفتوگوها هم به صورت متنی و هم به صورت صوتی و در صورت وجود اینترنت پرسرعت، به صورت تصویری انجام میشد. اگر گفتوگوهای شخصی و دوستانه را کنار بگذاریم، اتاقهای گفتوگوی به سرعت به محلی برای گفتوگوهای انتقادی و ساختارشکن تبدیل شد. بحث درباره مباحثی که در جامعه و سیاست ایرانی صحبت کردن از آنها تابو بود، در این فضاها رشد و گسترش یافت. در همین حال هم سازوکارهای حضور در گفتوگوهای آنلاین تقویت و تمرین میشد و هم فقدان فضاهای گفتوگویی در سطح جامعه با اتاقهای گفتوگو پرمیشد. همچنین گفتوگوی انتقادی درباره سیاست و فرهنگ و جامعه نیز به دلیل امکان حفظ هویت فردی شرکتکنندگان در بحثهای جمعی با قوت بیشتری دنبال شد. حتی گاه در این فضاها نشستهایی آنلاین با حضور ایرانیان سراسر دنیا درباره مسایل ایران برگزار میشد، و حتی سخنران مستقلی هم دعوت میشد.
تالارهای گفتوگویی یا فورومها نیز که امکان گفتوگوی مکتوب و پیوسته را درباره موضوعات مختلف فراهم میآورند، به طور گسترده با استقبال نشریات هواداری و جماعتهای تخصصی (مثل سایتهایی که به طور تخصصی بر روی آموزش نرمافزارهای گرافیکی کار میکنند) قرار گرفتند. اکنون بسیاری از سایتهای مربوط به این دو حوزه از تالارهای گفتوگویی به عنوان ابزاری مهم برای تعامل استفاده میکنند.
ابزار دیگر شهروندان، فهرستهای ایمیلی بودند. این فهرستها یا به صورت گروههای ایمیلی به عنوان یکی از خدمات سایتهای بزرگی مثل یاهو و گوگل ارایه میشدند و یا کاربران به صورت گروهی درباره یک موضوع به صورت ایمیلی بحث و تبادل نظر میکنند. این شیوه با وجود تنوع دسترسی به ابزارهای گوناگون و رشد نرمافزارها و ابزارهای مختلف به دلیل راحتی کار و حفظ امنیت پیامها، همچنان از شیوههای محبوب کاربران برای گفتوگو پیرامون یک موضوع است.
وبلاگها و وبلاگنویسی
رسانههای شخصی در ایران، پیشگام ورود انبوه و گسترده شهروندان به زیست بوم جدید رسانهای بودند. شمار وبلاگنویسان فارسی در حال حاضر بیش از دو میلیون نفر است. اینها توانستهاند زبان فارسی را در میان زبانهای متداول در فضای وب تبدیل کنند و این نشان از تمایل بسیار به تولید محتوای شخصی در فضای وب فارسی دارد. از وبلاگهای شخصی کوچک تا وبلاگهای اشخاص پرنفوذ و پادکستهای هفتگی و ویدیوهای آماتوری منتشرشده روی وب، همه و همه نشان از ظرفیت بالقوه فراوانی جامعه ایرانی برای بهرهگیری از رسانههای شخصی دارد. در میان وبلاگهای ایرانی، نمونههای متنوعی میتوان یافت.
«دیرتش باد»[12] وبلاگ سرباز معلم جنوبی، عبدالمحمد شعرانی، که مدرسه کوچک و چهار دانشآموزش را جهانی کرد، یکی از این نمونههاست. وبلاگی اکنون به دو زبان منتشر میشود. شعرانی معلم تنها مدرسه روستاي جمالآباد کالو از توابع بندر دير است. او زمانی که به عنوان سرباز معلم به این روستای کوچک رفت تصمیم گرفت درباره این مدرسه کوچک بنویسد و این کار را انجام داد. خیلی سریع وبلاگ او مورد توجه رسانههای محلی، ملی و سپس جهانی قرار گرفت. آنقدر شهرت این وبلاگ برسر زبانها افتاد که حتی معاون عمرانی استاندار را هم به آنجا کشاند. جاده منتهی به روستای کوچک با سرعتی بیشتر هموار شد، مشکل آب و تلفن روستا هم حل شد. سرباز معلم ۲۱ساله با وبلاگ خود روستا را در کانون توجه قرار داد و به عمران و آبادانی روستا و شاید حتی بقای آن کمک کرد. بعد از مقامات محلی نوبت به برنامههای مختلف تلویزیونی و مطبوعات رسید و گزارشگران مختلفی راهی آنجا شدند. شهرت رسانهای جمال آباد سبب شد توجه ویژهای به این روستا شود، هدایا و یادبودهایی از سراسر ایران و نقاط مختلف دنیا برای آنها ارسال شد. در گزارش شبکههای مختلف بینالمللی مانند پرستیوی، العربیه، سیانان و دویچهوله به این روستا و مدرسه آن پرداخته شد و علاوه بر اینکه نشان داد فناوری اطلاعات و ارتباطات تا کوچکترین روستاهای ایران نیز راه خود را پیداکرده است، آموزش و پرورش ایران نیز به دلیل اهمیتی که به حق تحصیل کودکان حتی در روستایی با چهل نفر جمعیت داده بود، مورد تحسین قرار گرفت.
علاوه بر این وبلاگهای اشخاص شناختهشده و مطرح نیز همواره در ایران کانون توجه فعالان سیاسی و اجتماعی بوده است. تا جایی که کمتر چهره اجتماعی، فرهنگی و سیاسیای است که وبلاگ ننویسد و یا به آن بیتوجه باشد. از ریاست جمهوری کنونی ایران تا سرباز معلم ۲۱ ساله جنوبی، همه وبلاگ دارند و به اهمیت آن واقفند.
تحولات حوزه وبلاگ در ایران را به سه حوزه مشخص تقسیممیشود: حوزه نخست بیشتر فنی است و گفتمان غالب رسانهای به طور عمده بر مدار زیرساختها و پروتکلهای اینترنی-ارتباطی میچرخد. حاملان این تحول بیشتر مهندسان و دانشآموختگان رشتههای فنی بودند. حوزه دوم با چیرگی وجوه نظری و فلسفی همراه است. در این مرحله نویسندگان وبلاگها به مباحث نظری، فلسفی و اجتماعی پیرامون میپردازند. حوزه سوم، حوزه فراگیری و مردمیشدن اینترنت است. در این مرحله سطوح مختلف جامعه در اینترنت حضور پیدا کردند و پدیده وبلاگ همهگیر شد.
اشتراک محتوا و لینک
سایتهای اشتراکی ابزار دیگر شهروندان برای فعالیت در فضای وب هستند. سایتهای اشتراک محتوا متنوع هستند، شماری از آنها مانند رپیدشیر و سایتهای نظیر آن برای دانلود فیلم و موسیقی و نرمافزارهای مختلف، و اغلب فاقد قانون کپیرایت، استفاده میشوند. شماری به طور خاص برای اشتراک و مشاهده ویدیوهای کوتاه و بلند هستند (مانند یوتیوب) و شماری دیگر نیز به طور خاص برای به اشتراک گذاشتن عکس استفاده میشوند (مانند تینیپیک[13]). بسیاری از کاربران ایرانی، مخصوصا آنها که روی به وبلاگنویسی آوردند، برای تنوعبخشی به محتوای رسانه شخصیشان نیاز داشتند تا صدا و تصویر را روی وب بگذارند و به همین دلیل بیشترین استفاده را از سایتهای اشتراک محتوا کردند.
با فاصلهای اندک نسبت به فراگیرشدن این سایتها، سایتهای اشتراک لینک نیز رواج یافتند. ابتدا سایت صبحانه و سپس بالاترین، دنباله، هفتان و ... به میان آمدند و کاربران اینبار لینک هر مطلبی را روی وب میتوانستند در معرض دید دیگران قرار دهند.
شبکههای اجتماعی
با کمی اغماض میتوان گفت که نخستین شبکه اجتماعی که به صورت جدی مورد توجه ایرانیان قرار گرفت، شبکه اجتماعی اورکات[14] بود. این شبکه در قیاس با پویایی و تعامل نسلهای بعدی خود مانند فیسبوک[15]، مبتنی بر امکانات تعاملی اندکی بود، اما به همان اندازه هم تغییرات بسیاری را ایجاد کرده بود. ایرانیان اورکات در شهریور ماه ۱۳۸۳ بعد از برزیلیها و آمریکاییها سومین ملتی بودند که در این شبکه اجتماعی عضو بودند (شش درصد تمام کاربران اورکات ایرانیها بودند). دسترسی به اورکات نیمه دیماه سال ۱۳۸۳ در ایران محدود شد.
شبکه اجتماعی فیسبوک، با نسل جدیدی از امکانات تعاملی، در سال ۱۳۸۳ در آمریکا راهاندازی شد. در ابتدا شبکهای برای دانشجویان هاروارد بود و سپس محبوبیتی جهانی یافت. اکنون یک درصد فعالیتهای وب را به خود اختصاص داده است و به گفته صفحه آمارهایش، این سایت بیش از ۵۰۰ میلیون کاربر فعال دارد و هر کاربر به طور متوسط ۵۵ دقیقه در روز وقتش برای این شبکه اجتماعی میگذارد
پس از استقبال اولیه از آن، فیسبوک از زمستان ۱۳۸۶ تا زمستان ۱۳۸۷ در ایران فیلتر بود. در بحبوحه فعالیتهای انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، بازگشایی شد. بازگشایی فیسبوک به شدت در فضای پرشور انتخاباتی ایران موثر افتاد و هر روزها هزاران لینک خبری، ویدیوی تبلیغاتی و یا عکسها و ویدیوهای گرفتهشده توسط تلفن همراه شهروندان بر روی این شبکه منتشر میشد و میان کاربران به اشتراک گذاشته میشد. همچنین فیسبوک فرصتی را برای بحثهای سیاسی میان کاندیداهای مختلف فراهم آورده بود. اما در نهایت فیسبوک در دوم خرداد ۱۳۸۸ و چند هفته مانده به انتخابات دوباره فیلتر شد.
فیسبوک در ژانویه ۲۰۱۰ به روایت الکسا، دومین سایت محبوب جهان بود. در اسفندماه ۱۳۸۷ یعنی چندین هفته پس از بازگشایی دوباره در ایران، فیسبوک در میان یکصد سایت برتر ایرانی در سایت الکسا در جایگاه پانزدهم قرار گرفته بود. در بهمنماه ۱۳۸۸ نیز، با وجود گذشت بیش از ششماه از محدودیت دوباره دسترسی، این سایت در جمع صدتاییهای ایران در جایگاه ۷۱ قرارگرفته بود.
به جز اورکات و فیسبوک، شبکههای اجتماعی دیگری نیز میان ایرانیان مطرح شدند که هرکدام به دلایلی زیرسایه این دو قرار گرفتند، زود فیلتر شدند و یا تواناییهای نرمافزاری این دو شبکه را نداشتند. همچنین نسل جدیدی از شبکههای اجتماعی مانند توییتر و فریندفید نیز در ایران مورد توجه قرار گرفتند. این دو سایتبا توجه به ویژگیهای منحصر بفردی که داشتند در کنار فیسبوک در تحولات سیاسی-اجتماعی اخیر ایران با استقبال جوانان و نوجوانان روبرو شدند و فضاهای گفتوگویی و جماعتی متعدد و متکثری در آنها شکل گرفت. به خصوص توییتر با ویژگیهای مهمی که داشت به عنوان نمادی از اطلاع رسانی فوری و کوتاه و با فراگیری بینظیر و همهجایی توانست میان کاربرانش محبوبیت زیادی کسب کند. اما توییتر نیز به زودی فیلتر شد و فریندفید نیز پس از یک دوره فیلترینگ طولانی مدت در آذرماه ۱۳۸۹ بازگشایی شد.
[1] Abdus Salam
[2] International Centre for Theoretical Physics
[3] Trieste
[4] Third World Academy of Sciences
[5] EARN
[6] Back Bone
[8] Blogspot.com
[9] Instant Messaging
[10] Yahoo Messenger
[11] Paltalk.com
[12] http://dayyertashbad.blogfa.com
[13] www.tinypic.com
[14] www.orkut.com
[15] www.facebook.com
- نقل قولهای دکتر شهشانی از مصاحبه دوست گرامی آقای مهدی مولایی با ایشان استخراج شده است.
- مطلب در روزنامه شرق مورخ چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ منتشر شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر